𝗺𝘆 𝗰𝗿𝘂𝗲𝗹 𝗺𝗮𝘀𝘁𝗲𝗿
#𝗺𝘆_𝗰𝗿𝘂𝗲𝗹_𝗺𝗮𝘀𝘁𝗲𝗿
𝗽𝗮𝗿𝘁 1
ات:
وای وای چقدر دیرم شد بدبخت شدم باید هر چه زودتر آماده بشم برم سرکار....سلام من ات هستم 24 سالمه و توی یه خانواده معمولی بزرگ شدم از بچگیم پدرم آرزو داشت پولدار بشه راستشو بخوام بگم پدرم ازم بدش میاد چون فکر میکنه دخترم خرجم خیلی زیاده برای همین پول نداره منم برای اینکه اینقدر حرف نشنوم ازش برای خودم خونه مجردی گرفتم و توی یه کافه خیلی معروف کار میکنم...خیلی ببخشید زیاد حرف زدم من باید برم به سرکارم
:حدود 10 دقیقه طول کشید تا به کافه برسم اینقدر عجلهای لباس پوشیدم که یه لحظه شک کردم که میگ میگ هستم! هیچی بیخیال..جلوی در کافه وایستادم و با ترس رفتم داخل که رئیسمو دیدم(رئیس رو با این علامت نشون میدم )
به به خانم ات چه عجب بلاخره تشریف آوردین
ات:رئیس خیلی معذرت میخوام
معذرت میخوای؟ تو میدونی ساعت چنده؟(کمی داد)
ات:ببخشید رئیس دیگه تکرار نمیشه(بغض)
این بار آخرت باشه حالام برو لباساتو عوض کن که کلی مشتری داریم(عصبی)
ات:چ..شم
آخییییی بخیر گذشت دوباره سریع رفتم لباسامو عوض کردم و شروع به سفارش گرفتن از مشتری ها کردم
ات:سلام قربان خوش امد...
ات بیا دفترم کارت دارم
ات:ولی..
یکی دیگه سفارش میگیره حالا بیا دفترم کارت دارم...عجله کن
ات:چشم
(رفتن داخل دفتر)
ببین ات تو داشتی از اونایی که سفارش میگرفتی باند مافیا روباه قرمز(اسمو از خودم در آوردم🗿) هستن پس مراقب باش
ات:چیی رئیس پس چرا به پلیس زنگ نمیزنین؟
پلیس اونارو میبینه میرینه تو خودش حالا زنگ بزنم به پلیس😐
#اصکی_ممنوع
فالوم میکنی پارت 2 رو هم بزارم🥺
اگه بد شد ببخشید
𝗽𝗮𝗿𝘁 1
ات:
وای وای چقدر دیرم شد بدبخت شدم باید هر چه زودتر آماده بشم برم سرکار....سلام من ات هستم 24 سالمه و توی یه خانواده معمولی بزرگ شدم از بچگیم پدرم آرزو داشت پولدار بشه راستشو بخوام بگم پدرم ازم بدش میاد چون فکر میکنه دخترم خرجم خیلی زیاده برای همین پول نداره منم برای اینکه اینقدر حرف نشنوم ازش برای خودم خونه مجردی گرفتم و توی یه کافه خیلی معروف کار میکنم...خیلی ببخشید زیاد حرف زدم من باید برم به سرکارم
:حدود 10 دقیقه طول کشید تا به کافه برسم اینقدر عجلهای لباس پوشیدم که یه لحظه شک کردم که میگ میگ هستم! هیچی بیخیال..جلوی در کافه وایستادم و با ترس رفتم داخل که رئیسمو دیدم(رئیس رو با این علامت نشون میدم )
به به خانم ات چه عجب بلاخره تشریف آوردین
ات:رئیس خیلی معذرت میخوام
معذرت میخوای؟ تو میدونی ساعت چنده؟(کمی داد)
ات:ببخشید رئیس دیگه تکرار نمیشه(بغض)
این بار آخرت باشه حالام برو لباساتو عوض کن که کلی مشتری داریم(عصبی)
ات:چ..شم
آخییییی بخیر گذشت دوباره سریع رفتم لباسامو عوض کردم و شروع به سفارش گرفتن از مشتری ها کردم
ات:سلام قربان خوش امد...
ات بیا دفترم کارت دارم
ات:ولی..
یکی دیگه سفارش میگیره حالا بیا دفترم کارت دارم...عجله کن
ات:چشم
(رفتن داخل دفتر)
ببین ات تو داشتی از اونایی که سفارش میگرفتی باند مافیا روباه قرمز(اسمو از خودم در آوردم🗿) هستن پس مراقب باش
ات:چیی رئیس پس چرا به پلیس زنگ نمیزنین؟
پلیس اونارو میبینه میرینه تو خودش حالا زنگ بزنم به پلیس😐
#اصکی_ممنوع
فالوم میکنی پارت 2 رو هم بزارم🥺
اگه بد شد ببخشید
۴.۵k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.