پارت8فیک داستان بعد تصادف ❤️🫂
یهو ماشینی با سرعت سمت موتورشون اومد
دوهی: جیغغغغغغغغغغغغع
صدای بلندی خیابون سئول رو گرفت......
چند دقیقه قبل تصادف
جونگکوک: دوهی کلاه ایمنی منو درآر سرت کن
دوهی: چرا
جونگکوک: میگم همین کارو کن
دوهی: باشه کردم
جونگکوک: دوهی منو محکم بغل کن
موتور ترمز بریده بود
یهو ماشینی با سرعت سمت موتورشون اومد
دوهی: جیغغغغغغغغغغغغع
صدای بلندی خیابون سئول رو گرفت.......
دوهی: جونگکوک بیدار شووو
دوهی: قربونت برم جونگکوکم بیدار شو توروخدا بیدار شو
جونگکوک باصدای ضعیف صورت خونی دستش رو
برد بالا گونه دوهی رو لمس کرد گفت-!
جونگکوک: اگه نمردم بامن قرار میزای
دوهی: اره فداتشم
جونگکوک چشماش بسته شد دوهی گریه میکرد و محکم جونگکوک رو بغل کرده بود
دوهی: ترخدا ولم نکن همه منو ول کردن بابام مامانم لطفا توهم منو ول نکن😭😭😭😭🫂😭😭
دوهی: اقای دکتر جونگکوک حالش چطوره
دکتر: عملش خوب بود ولی به سرش ضربه بدی خورده
امکان بهوش اومدنش نیست
اعضا اومدن: دوهی بخاطر توعه که جونگکوک تصادف کرده
دوهی: ببخشید
همون لحظه جیمین اومد تا دست نامزدش تو دستاشع
جیمین دويد سمت دوهی گفت
جیمین: دوهی حالت خوبه خیلی ترسیدم چیزیت شده باشه دوهی دارع از دستت خون میاد
دوهی: مگه برات مهمه برو حواست به دوست دخترت باشه
تهیونگ بچه دوهی رو آورد اسم دختر جونگکوک بورام بود
دوهی: عزیزم بچه خوشگلم حال بابات خوب میشه
ولی بورام همش گریه میکرد دوهی همون لحظه از هوش رفت
تهیونگ: کسی نیست پرستارا
تهیونگ: بدبخت دوهی که انقد سختی کشید
تهیونگ دستای دوهی رو براش. بانداژ کرد
دوهی بهوش اومد
دوهی: جونگکوک من کجاست حالش خوبه
تهیونگ : آروم باش قشنگم اره حالش خوبه ولی بیهوشه
دوهی از کنار تخت جونگکوک جُم نمی خورد
دوهی: من عاشقتم ببخشید که نتونستم وقتی هوشیاری بهت بگم لطفا خوب شو منو بورام رو تنها نزار
دوهی دست جونگکوک رو گرفت متوجه یه چیز عجیب شد
جونگکوک اسم دوهی رو رو دستش تتو زده بود
دوهی : باورم نمیشه یعنی انقدر منو دوست داشته
😭🫂😭
پانزده روز بعد....
دکترا: بیمار جونگکوک به هوش اومده
دوهی رفت اتاق جونگکوک ولی جونگکوک ..........
:) ببخشید ولی من کرم دارم جای حساس تمومش میکنم 😌✨️🪱
دوهی: جیغغغغغغغغغغغغع
صدای بلندی خیابون سئول رو گرفت......
چند دقیقه قبل تصادف
جونگکوک: دوهی کلاه ایمنی منو درآر سرت کن
دوهی: چرا
جونگکوک: میگم همین کارو کن
دوهی: باشه کردم
جونگکوک: دوهی منو محکم بغل کن
موتور ترمز بریده بود
یهو ماشینی با سرعت سمت موتورشون اومد
دوهی: جیغغغغغغغغغغغغع
صدای بلندی خیابون سئول رو گرفت.......
دوهی: جونگکوک بیدار شووو
دوهی: قربونت برم جونگکوکم بیدار شو توروخدا بیدار شو
جونگکوک باصدای ضعیف صورت خونی دستش رو
برد بالا گونه دوهی رو لمس کرد گفت-!
جونگکوک: اگه نمردم بامن قرار میزای
دوهی: اره فداتشم
جونگکوک چشماش بسته شد دوهی گریه میکرد و محکم جونگکوک رو بغل کرده بود
دوهی: ترخدا ولم نکن همه منو ول کردن بابام مامانم لطفا توهم منو ول نکن😭😭😭😭🫂😭😭
دوهی: اقای دکتر جونگکوک حالش چطوره
دکتر: عملش خوب بود ولی به سرش ضربه بدی خورده
امکان بهوش اومدنش نیست
اعضا اومدن: دوهی بخاطر توعه که جونگکوک تصادف کرده
دوهی: ببخشید
همون لحظه جیمین اومد تا دست نامزدش تو دستاشع
جیمین دويد سمت دوهی گفت
جیمین: دوهی حالت خوبه خیلی ترسیدم چیزیت شده باشه دوهی دارع از دستت خون میاد
دوهی: مگه برات مهمه برو حواست به دوست دخترت باشه
تهیونگ بچه دوهی رو آورد اسم دختر جونگکوک بورام بود
دوهی: عزیزم بچه خوشگلم حال بابات خوب میشه
ولی بورام همش گریه میکرد دوهی همون لحظه از هوش رفت
تهیونگ: کسی نیست پرستارا
تهیونگ: بدبخت دوهی که انقد سختی کشید
تهیونگ دستای دوهی رو براش. بانداژ کرد
دوهی بهوش اومد
دوهی: جونگکوک من کجاست حالش خوبه
تهیونگ : آروم باش قشنگم اره حالش خوبه ولی بیهوشه
دوهی از کنار تخت جونگکوک جُم نمی خورد
دوهی: من عاشقتم ببخشید که نتونستم وقتی هوشیاری بهت بگم لطفا خوب شو منو بورام رو تنها نزار
دوهی دست جونگکوک رو گرفت متوجه یه چیز عجیب شد
جونگکوک اسم دوهی رو رو دستش تتو زده بود
دوهی : باورم نمیشه یعنی انقدر منو دوست داشته
😭🫂😭
پانزده روز بعد....
دکترا: بیمار جونگکوک به هوش اومده
دوهی رفت اتاق جونگکوک ولی جونگکوک ..........
:) ببخشید ولی من کرم دارم جای حساس تمومش میکنم 😌✨️🪱
۱۰.۱k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.