رمان عشق یا خانواده پارت ۴۵
٪:نه بابا
تهیونگ:غذاتونو بخورید(عصبانی به صورت کیوت)
&:چشم پرنس ته
تهیونگ:(خنده مستطیلی)
"ویو ا/ت"
در حال خوردن غذا بودم که دوباره حالت تهو گرفتم ورفت سمت دستشویی
تهیونگ:باز این حالش بد شد!(تعجب)
&:میگم ته نکنه حامله باشه
تهیونگ: نه بابا امکان نداره من اینقدر هاهم کار نکردم که حامله باشه(سم روز به روایت تصویر 😂)
&:ولی اگه حامله نباشه که اینطوری حالت
تهو نمیگیره
تهیونگ: گفتم که امکان نداره که حامله باشه
&:اوکی
"ویو تهیونگ"
راستش مامان هم راست میگفت امکان داره ولی امکان نداره حامله باشه
تهیونگ:ا/ت حالت خوبه ؟(به در دستشویی)
ا/ت:آره خوبم
تهیونگ :اوکی پس
"ویو ا/ت"
چرا من هی اینجوری میشم نکنه نه نه امکان نداره بزار یه زنگ به خاله بزنم (منظورم خواهر مادر وافعی ا/ت نه ناتنی)
خ/ت:الو؟
ا/ت:سلام خاله خوبی
خ/ت:به ا/ت جان یادی از ما کردی خبری شده؟
ا/ت:خاله راستش من هی حالت تهو میگیرم تو میدونی چرا هی اینطوری میشم؟
خ/ت:خب ا/ت ببین تو دیگه ازدواج کردی حتما یه خبر هایی هست برو زود یه بیبی چک بگیر تست بده شاید باردار باشی
ا/ت:چشم خاله بعدا باهم حرف میزنیم دیگه من قطع میکنم خداحافظ
خ/ت:باشه باشه خداحافظ
الان که میبینم....
ادامه دارد
تهیونگ:غذاتونو بخورید(عصبانی به صورت کیوت)
&:چشم پرنس ته
تهیونگ:(خنده مستطیلی)
"ویو ا/ت"
در حال خوردن غذا بودم که دوباره حالت تهو گرفتم ورفت سمت دستشویی
تهیونگ:باز این حالش بد شد!(تعجب)
&:میگم ته نکنه حامله باشه
تهیونگ: نه بابا امکان نداره من اینقدر هاهم کار نکردم که حامله باشه(سم روز به روایت تصویر 😂)
&:ولی اگه حامله نباشه که اینطوری حالت
تهو نمیگیره
تهیونگ: گفتم که امکان نداره که حامله باشه
&:اوکی
"ویو تهیونگ"
راستش مامان هم راست میگفت امکان داره ولی امکان نداره حامله باشه
تهیونگ:ا/ت حالت خوبه ؟(به در دستشویی)
ا/ت:آره خوبم
تهیونگ :اوکی پس
"ویو ا/ت"
چرا من هی اینجوری میشم نکنه نه نه امکان نداره بزار یه زنگ به خاله بزنم (منظورم خواهر مادر وافعی ا/ت نه ناتنی)
خ/ت:الو؟
ا/ت:سلام خاله خوبی
خ/ت:به ا/ت جان یادی از ما کردی خبری شده؟
ا/ت:خاله راستش من هی حالت تهو میگیرم تو میدونی چرا هی اینطوری میشم؟
خ/ت:خب ا/ت ببین تو دیگه ازدواج کردی حتما یه خبر هایی هست برو زود یه بیبی چک بگیر تست بده شاید باردار باشی
ا/ت:چشم خاله بعدا باهم حرف میزنیم دیگه من قطع میکنم خداحافظ
خ/ت:باشه باشه خداحافظ
الان که میبینم....
ادامه دارد
۹.۵k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.