پارت ۲۱....فیک کوک
.
.
ویوات:
با عربده کوک ساکت شدم و بغضم گرفت از سر میز پاشدم و رفتم تو اتاق و درو پشت سرم قفل کردم و نشستم پشت در و پاهامو تو خودم جمع کردم و گریه میکردم
ویوکوک:
با عربدم ات بلند شد و رفت پاشدم رفتم ی اب سرد زدم به صورتم تا به خودم بیام این چندمین باری بود که دلشو شکسته بودم خواستم برم بالا پیشش که اول رفتم سراغ کلید یدک اتاق رفتم سمت در اتاق و باز کردم *ات پاشد رفت اب بزنه به صورتش* ات نبود نشستم رو تخت و درو بستم که ات اومد بیرون
+:برو بیرون(بغض)
_:ات باید حرف بزنیم بیا بشین
+:چه حرفی؟میخوام حرف بزنم سرم داد میزنی من مگه میخوام چیکار کنم قصدم کمک کردنه(بغض)
_:ات ببخشید ببین من نمیخوام آسیب ببینی ولی دلمم نمیخواد ناراحت باشی بیابشین صحبت
+:باش،تومیگی چیکار کنیم؟(بغض صگی)
_:هیچ!تو هرکاری دوست داری بکن من حلش میکنم
+:خب چطوری چرا بهم نمیگی(بغص)
_:ببین ا..ات خب من نگرانم اگه بگم ناراحت شی
+:نمیشم قول میدم بگو(بغض)
_:خ.خب من م.مافیام
+:چ.چی؟
_:خانواده ما ی راز داره که همه جز تو ازش باخبرن قرار شد بخاطر اینکه تو توامنیت باشی بهت چیزی نگیم ، راز اینکه کل خانواده ما مافیان حتا مامانامون و پدر بزرگ سردسته مافیاست که میخواد جایگزین بعدیش منو شوگا باشیم یعنی قدرات پدر بزرگ رو بین هردو تقسیم میشه و باید هرکدوم اون نصف قدرت رو تبدیل کنیم به کل قدرت پدربزرگ و باهم ترکیب کنیم تا قدرتمند تر بشیم و اینکه ازدواج ما باعث قدرت مافیا ها میشه و علاوه بر این پدر بزرگ قدرتمند ترین مافیای جهانه برای این برای من و تو وشوگا محافظ میزاشتن چون هیشکی از وجود نوه های جئون خبر نداره و برای حفظ امنیت محافظ داریم
+:واقعا انتظار نداشتم همچین چیز مهمیو ازم مخفی کنین
_:بخاطر خودته
+:هر بلا سرم اومده بخاطر خودم بوده
_:حالا بگذریم ول کن این جریانو یکم استراحت کن
+:امروز میرم پیش هانی و سانا تو این چند روز تعطیلی دانشگاه ندیدمشون
_:باشه منم میرم شرکت راستی قوانین رو اول میگم بعد برو
+:چه قوانینی؟
_:بگم میفهمی
۱_بار نمیری
۲_با پسری گرم نمیگیری
۳_لباس باز واسه بیرون نمیپوشی
۴_بیرون بری باید قبل ساعت ۱۰ خونه باشی
۵_ اگرم به قانونا اهمیت ندی تنبیه میشی
+:بیا دستو پامم ببند گروگان گیریت کامل شه
_:خب خب من میرم خانوم جئون
+:هعی باش
_:راستی من فردا شب با شوگا و جیمین میریم بار میای؟
+:تو که به من میگی بار رفتن ممنوعه بعد خودت میری؟
_:اگر من پیشت باشم ممنوع نیس
+:هوفف من نمیام تو برو
_:واقعا؟
+:اوهوم با دختریم گرم بگیری کلتو میکنم
_:باش
.
ویوات:
با عربده کوک ساکت شدم و بغضم گرفت از سر میز پاشدم و رفتم تو اتاق و درو پشت سرم قفل کردم و نشستم پشت در و پاهامو تو خودم جمع کردم و گریه میکردم
ویوکوک:
با عربدم ات بلند شد و رفت پاشدم رفتم ی اب سرد زدم به صورتم تا به خودم بیام این چندمین باری بود که دلشو شکسته بودم خواستم برم بالا پیشش که اول رفتم سراغ کلید یدک اتاق رفتم سمت در اتاق و باز کردم *ات پاشد رفت اب بزنه به صورتش* ات نبود نشستم رو تخت و درو بستم که ات اومد بیرون
+:برو بیرون(بغض)
_:ات باید حرف بزنیم بیا بشین
+:چه حرفی؟میخوام حرف بزنم سرم داد میزنی من مگه میخوام چیکار کنم قصدم کمک کردنه(بغض)
_:ات ببخشید ببین من نمیخوام آسیب ببینی ولی دلمم نمیخواد ناراحت باشی بیابشین صحبت
+:باش،تومیگی چیکار کنیم؟(بغض صگی)
_:هیچ!تو هرکاری دوست داری بکن من حلش میکنم
+:خب چطوری چرا بهم نمیگی(بغص)
_:ببین ا..ات خب من نگرانم اگه بگم ناراحت شی
+:نمیشم قول میدم بگو(بغض)
_:خ.خب من م.مافیام
+:چ.چی؟
_:خانواده ما ی راز داره که همه جز تو ازش باخبرن قرار شد بخاطر اینکه تو توامنیت باشی بهت چیزی نگیم ، راز اینکه کل خانواده ما مافیان حتا مامانامون و پدر بزرگ سردسته مافیاست که میخواد جایگزین بعدیش منو شوگا باشیم یعنی قدرات پدر بزرگ رو بین هردو تقسیم میشه و باید هرکدوم اون نصف قدرت رو تبدیل کنیم به کل قدرت پدربزرگ و باهم ترکیب کنیم تا قدرتمند تر بشیم و اینکه ازدواج ما باعث قدرت مافیا ها میشه و علاوه بر این پدر بزرگ قدرتمند ترین مافیای جهانه برای این برای من و تو وشوگا محافظ میزاشتن چون هیشکی از وجود نوه های جئون خبر نداره و برای حفظ امنیت محافظ داریم
+:واقعا انتظار نداشتم همچین چیز مهمیو ازم مخفی کنین
_:بخاطر خودته
+:هر بلا سرم اومده بخاطر خودم بوده
_:حالا بگذریم ول کن این جریانو یکم استراحت کن
+:امروز میرم پیش هانی و سانا تو این چند روز تعطیلی دانشگاه ندیدمشون
_:باشه منم میرم شرکت راستی قوانین رو اول میگم بعد برو
+:چه قوانینی؟
_:بگم میفهمی
۱_بار نمیری
۲_با پسری گرم نمیگیری
۳_لباس باز واسه بیرون نمیپوشی
۴_بیرون بری باید قبل ساعت ۱۰ خونه باشی
۵_ اگرم به قانونا اهمیت ندی تنبیه میشی
+:بیا دستو پامم ببند گروگان گیریت کامل شه
_:خب خب من میرم خانوم جئون
+:هعی باش
_:راستی من فردا شب با شوگا و جیمین میریم بار میای؟
+:تو که به من میگی بار رفتن ممنوعه بعد خودت میری؟
_:اگر من پیشت باشم ممنوع نیس
+:هوفف من نمیام تو برو
_:واقعا؟
+:اوهوم با دختریم گرم بگیری کلتو میکنم
_:باش
۵.۲k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.