پارت ۸ عاشقانه ای برای تو
بکشم اما یک مقدار اشغال بمونه برابر با ۱۵۰ ضربه شلاق هست که البته کار اتاق ها را یک بار نصفه گذاشتم برای درس عبرت همه من رو توی پذیرایی به مبل بست و ۳۵۰ ضربه به کمرم و ۲۰۰ ضربه به پام زد و من رو مجبور کرد بشمارم اگه هم اشتباه میشمردم برار با ۱۰۰ ضربه اضافه تر بود بعدشم به من بیشترین کار هارو میداد و باید بیشتر از همه از کمر و پام استفاده میکردم اما بلاخره تموم شد اما اصلا به روش نیاورد.انگار بابام بود مامانمم میخواست چیزی بگه اونم میزد فقط براش کتک زدن من مهم بود اما من بین برده ها در زمان برده بودن کتک خور بودم. آخه وقتی دختر این خونه هستم الکی بهشون گیر میدم مثلا یک بار یون بدبخت کل اتاقا رو جارو و مرتب کرد منم یواشکی رفتم کل اتاقم رو بهم ریختم جیمین که اومد ۵۰۰ ضربه با کمرش زد. وقتی هم من برده شدم یک بار من رو خفت کرد و تا تونست زدم وقتی تموم شد من خیلی ریلکس بلند شدم و یون با تعجب بهم نگاه میکرد که......
جیمین:ا/ت یون قرار بود تا ساعت ۱۰ همه برده های این خونه بِکَپَن و الان ۱۰:۳ دقیقه هست و شما ها نخوابیدید پس تو سیاه چاله خوش بگذره(با داد)
کلا اون روز من بخاطر جبران کاری که در حق یون کردم تمام کتک های جیمین را به تنهایی قبول کردم و از یون دفاع کردم.
جیمین خیلی بی احساس هست من خیلیییییی از فرار خوشم میاد یک بار با دوتا از دوستای برده ام که یکیشون یون بود تصمیم کرفتیم بریم خونه چای وون وقتی جیمین و مامان خواب بودن من کلید اتاق برده ها رو برداشتم در رو باز کردم و یون رو صدا کردم فقط یون اومد و یک برده دیگه نیومد من و یون از پشت خونه رفتیم بیرون وقتی برگشتم با دیدن جیمن جا خوردم از اعصبانیت چشماش قرمز بود.
جیمین اومد جلوی.
یک سیلی محکم حتا محکم تر از سیلی های تهیونگ بهت میزنه و ......
جیمین:پس فرار میکنید. دارم براتون الان گمشید تو اتاقم(بچه ها یک دادی میزنه یعنی اگه تو کارتون باشه کل خونه های دنیا خراب میشه)
یون: ارباب لطفا با ا/ت کار نداشته باشید من ازش خواستم که........
جیمین: یون تو خفه شو من میدونم این دختره هرزه ازت خواسته پس نگو تو بودی البته برای تو هم دارم من چند صد دفعه به شماها گفتم اگه ا/ت میخواست فرار کنه بگید (دوباره داد)
رفتیم تو اتاق و جیمین هم اومد
جیمین: ا/ت تو بشین ببین باید بخاطر تو اشغال چقد این بدبخت اذیت بشه
یون:ارباب ترو خدا هر کاری دارید با من بکنید ا/ت گناه داره اون.....
جیمین:ا/ت یون قرار بود تا ساعت ۱۰ همه برده های این خونه بِکَپَن و الان ۱۰:۳ دقیقه هست و شما ها نخوابیدید پس تو سیاه چاله خوش بگذره(با داد)
کلا اون روز من بخاطر جبران کاری که در حق یون کردم تمام کتک های جیمین را به تنهایی قبول کردم و از یون دفاع کردم.
جیمین خیلی بی احساس هست من خیلیییییی از فرار خوشم میاد یک بار با دوتا از دوستای برده ام که یکیشون یون بود تصمیم کرفتیم بریم خونه چای وون وقتی جیمین و مامان خواب بودن من کلید اتاق برده ها رو برداشتم در رو باز کردم و یون رو صدا کردم فقط یون اومد و یک برده دیگه نیومد من و یون از پشت خونه رفتیم بیرون وقتی برگشتم با دیدن جیمن جا خوردم از اعصبانیت چشماش قرمز بود.
جیمین اومد جلوی.
یک سیلی محکم حتا محکم تر از سیلی های تهیونگ بهت میزنه و ......
جیمین:پس فرار میکنید. دارم براتون الان گمشید تو اتاقم(بچه ها یک دادی میزنه یعنی اگه تو کارتون باشه کل خونه های دنیا خراب میشه)
یون: ارباب لطفا با ا/ت کار نداشته باشید من ازش خواستم که........
جیمین: یون تو خفه شو من میدونم این دختره هرزه ازت خواسته پس نگو تو بودی البته برای تو هم دارم من چند صد دفعه به شماها گفتم اگه ا/ت میخواست فرار کنه بگید (دوباره داد)
رفتیم تو اتاق و جیمین هم اومد
جیمین: ا/ت تو بشین ببین باید بخاطر تو اشغال چقد این بدبخت اذیت بشه
یون:ارباب ترو خدا هر کاری دارید با من بکنید ا/ت گناه داره اون.....
۴.۹k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.