《تو ی سادیسمی!》
《تو ی سادیسمی!》
part ⁸
یهو ی نفر از پشت بغلم کرد.... از اون دستای بزرگ... و پر از انگشتر و تتو معلوم بود کیه.... روم و برگردوندم.... فاصله بین صورتمون فقط چند میلی متر بود....
ا.ت: ول.. (اخم)
جانگ کوک: هیشش
انگشت نشونه اش رو رو لبم گذاشت..... جلوم زانو زد و ی جعبه از جیب کتش دراورد....
ا.ت: جانگ کوک (اروم)
جانگ کوک: ا.ت
جعبه رو باز کرد... ی حلقه خیلی خوشگل داخلش بود... انقدر قشنگ بود که برق میزد...
جانگ کوک: میخوام از نو شروع کنیم
جانگ کوک: با من ازدواج میکنی
میخواستم جواب مثبت بدم چون هنوز هم دوسش داشتم ولی... نمیخواستم باز اون روزا رو تجربه کنم...
پس فقط ی فرصت دیگه بهش میدم...
ا.ت: (لبخند)
جانگ کوک: الان این یعنی چی ؟
ا.ت: آ..
جانگ کوک: میدونستممممم (بلند ، خنده)
ا.ت: وایسا من که هنوز جواب ندادم
جانگ کوک: ها ؟
ا.ت: آره
با دستاش صورتم رو گرفت و محکم لبش رو کوبوند رو لبم.....
part ⁸
یهو ی نفر از پشت بغلم کرد.... از اون دستای بزرگ... و پر از انگشتر و تتو معلوم بود کیه.... روم و برگردوندم.... فاصله بین صورتمون فقط چند میلی متر بود....
ا.ت: ول.. (اخم)
جانگ کوک: هیشش
انگشت نشونه اش رو رو لبم گذاشت..... جلوم زانو زد و ی جعبه از جیب کتش دراورد....
ا.ت: جانگ کوک (اروم)
جانگ کوک: ا.ت
جعبه رو باز کرد... ی حلقه خیلی خوشگل داخلش بود... انقدر قشنگ بود که برق میزد...
جانگ کوک: میخوام از نو شروع کنیم
جانگ کوک: با من ازدواج میکنی
میخواستم جواب مثبت بدم چون هنوز هم دوسش داشتم ولی... نمیخواستم باز اون روزا رو تجربه کنم...
پس فقط ی فرصت دیگه بهش میدم...
ا.ت: (لبخند)
جانگ کوک: الان این یعنی چی ؟
ا.ت: آ..
جانگ کوک: میدونستممممم (بلند ، خنده)
ا.ت: وایسا من که هنوز جواب ندادم
جانگ کوک: ها ؟
ا.ت: آره
با دستاش صورتم رو گرفت و محکم لبش رو کوبوند رو لبم.....
۶۱۱
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.