❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_³⁴ ❦
جونگکوک: باشه میگم ماشینتو بیارن
ا.ت: م.. مرسی
جونگکوک: خب منتظر چی هستی بریم دیگه
ا.ت: من که نه تویی هی حرف میزنی
جونگکوک: 😐
ا.ت و جونگکوک رفتن عمارتشون
ا.ت ویو
با جونگکوک رفتیم عمارت در کمد رو باز کردم و یه لباس کوتاه مجلسی برداشتم این لباسو همراه خودم اوردم چون میدونستم لازم میشه یه ارایش لایت با رژ قرمز انجام دادم و کفشای پاشنه بلندمو پوشیدم و عطر پسر کشمو زدم و از اتاق اومدم بیرون ....(لباس ا.ت اسلاید ۲)
جونگکوک ویو
با ا.ت رفتیم عمارت تا حاضر شیم که بریم رستوران... در کمدم و باز کردم و یه دست لباس مشکی برداشتم و پوشیدم یه جفت کفش بوت هم پوشیدم و موهامو شونه زدم و عطر تلخمو زدم اصلا حواسم نبود که ا.ت چی پوشید چون خودمم داشتم اماده میشدم یعنی چطور ندیدمش وقتی تو یه اتاق دوتامون اماده شدیم... بیخیال الان میبینمش ... و از اتاق رفتم بیرون که با دیدن ا.ت خشکم زده بود وای خیلی جذاب شده بود مخصوصا با اون رژ قرمز و اون لباس بدن نماش
که با صدای ا.ت به خودم اومدم (لباس جونگکوک اسلاید ۳)
ا.ت: به چی نگاه میکنی*توی ذهن ا.ت : وایی خدایا چقدر این هاته مردک جذاب*
جونگکوک: ه.. هیچی بریم
ا.ت: هنوز زوده بیا از ابمیوه ی دیشب مونده یکم بخوریم
جونگکوک: اوکی
ا.ت و جونگکوک رفتن توی اشپز خونه و ا.ت از داخل یخچال ابمیوه رو در اورد و داخل دوتا لیوان ریخت و یه لیوان داد به جونگکوک و یه لیوان هم خودش برداشت و خورد و بعد سوار ماشین شدن و رفتن رستوران
گارسون: خوش اومدید (فران*سوی)
جونگکوک: مرسی(فران*سوی)
گارسون: چی میل دارید (فران*سوی)
جونگکوک: استیک (مکالمشون با گارسون کلا فران*سویه)
ا.ت: منم استیک
گارسون: زود حاضر میشه
*گارسون رفت و بعد چند مین غذاشون رو به همراه شراب اورد *
جونگکوک: اومم استیکش خوشمزست
ا.ت: اره
جونگکوک: ا.ت میخوام یه چیزی بهت بگم
ا.ت: چی؟
جونگکوک: ا.ت من.....
ا.ت: تو چی؟
جونگکوک: من....
ادامه دارد.....
❥part_³⁴ ❦
جونگکوک: باشه میگم ماشینتو بیارن
ا.ت: م.. مرسی
جونگکوک: خب منتظر چی هستی بریم دیگه
ا.ت: من که نه تویی هی حرف میزنی
جونگکوک: 😐
ا.ت و جونگکوک رفتن عمارتشون
ا.ت ویو
با جونگکوک رفتیم عمارت در کمد رو باز کردم و یه لباس کوتاه مجلسی برداشتم این لباسو همراه خودم اوردم چون میدونستم لازم میشه یه ارایش لایت با رژ قرمز انجام دادم و کفشای پاشنه بلندمو پوشیدم و عطر پسر کشمو زدم و از اتاق اومدم بیرون ....(لباس ا.ت اسلاید ۲)
جونگکوک ویو
با ا.ت رفتیم عمارت تا حاضر شیم که بریم رستوران... در کمدم و باز کردم و یه دست لباس مشکی برداشتم و پوشیدم یه جفت کفش بوت هم پوشیدم و موهامو شونه زدم و عطر تلخمو زدم اصلا حواسم نبود که ا.ت چی پوشید چون خودمم داشتم اماده میشدم یعنی چطور ندیدمش وقتی تو یه اتاق دوتامون اماده شدیم... بیخیال الان میبینمش ... و از اتاق رفتم بیرون که با دیدن ا.ت خشکم زده بود وای خیلی جذاب شده بود مخصوصا با اون رژ قرمز و اون لباس بدن نماش
که با صدای ا.ت به خودم اومدم (لباس جونگکوک اسلاید ۳)
ا.ت: به چی نگاه میکنی*توی ذهن ا.ت : وایی خدایا چقدر این هاته مردک جذاب*
جونگکوک: ه.. هیچی بریم
ا.ت: هنوز زوده بیا از ابمیوه ی دیشب مونده یکم بخوریم
جونگکوک: اوکی
ا.ت و جونگکوک رفتن توی اشپز خونه و ا.ت از داخل یخچال ابمیوه رو در اورد و داخل دوتا لیوان ریخت و یه لیوان داد به جونگکوک و یه لیوان هم خودش برداشت و خورد و بعد سوار ماشین شدن و رفتن رستوران
گارسون: خوش اومدید (فران*سوی)
جونگکوک: مرسی(فران*سوی)
گارسون: چی میل دارید (فران*سوی)
جونگکوک: استیک (مکالمشون با گارسون کلا فران*سویه)
ا.ت: منم استیک
گارسون: زود حاضر میشه
*گارسون رفت و بعد چند مین غذاشون رو به همراه شراب اورد *
جونگکوک: اومم استیکش خوشمزست
ا.ت: اره
جونگکوک: ا.ت میخوام یه چیزی بهت بگم
ا.ت: چی؟
جونگکوک: ا.ت من.....
ا.ت: تو چی؟
جونگکوک: من....
ادامه دارد.....
۱۱.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.