ارباب مافیا پارت ۱۱
ویو کوک
اومدم جواب آت رو بدم که زنگ در رو زدن
/ آها نه هم اومد
_ ته؟
/آره تو بهش میگی تاتا من میگم ته
_ آها باشه
رفتم در رو باز کردم که ته پرید و دستش رو انداخت دور گردنم
« سلام چه خبر
/ ته ، آت اینجاست هاااا
_ هوییی من اینجاممممم
« وای ببخشید
ته سریع دستش رو از گردنم برداشت
رفتم سمت یه برده و بهش گفتم شربت بیاره و بعد برگشتم سمت ته
« آت چند وقته بهوش اومدی ؟
_ ۳ روز
« آها
برده اومد و سینی رو گذاشت روی میز ولی بعدش اومد بره افتاد
/ چرا هواست رو جمع نمیکنی اخهههه
اومدم بزنمش که آت با یه حرکت دستم رو گرفت و برد پشت کمرم و فشار داد
/ اخخخخخخ اتتتتتتت ولم کنننن
_ چند بار بهتون بگم ، شما حق ندارید برده ای رو بزنید ، فهمیدی ؟؟؟
/ آره آت فهمیدم ولم کنننننن اخخخخخخ
آت دستم رو ول کرد ، دستم خیلی درد میکرد
« دست تو رو هم پیوند ؟
/ دست تو هم پیچونده
« آره تازه یه جوری دست نامجون رو پیچوند که دستش تا یه هفته توی گچ بود
/ یاااا خداااا آت چغدر ترسناک شده
صدای زنگ اومد
/ فکر کنم جیمینه وایسا الان میام
رفتم در رو باز کردم که.......
پارت بعد به زوری
اومدم جواب آت رو بدم که زنگ در رو زدن
/ آها نه هم اومد
_ ته؟
/آره تو بهش میگی تاتا من میگم ته
_ آها باشه
رفتم در رو باز کردم که ته پرید و دستش رو انداخت دور گردنم
« سلام چه خبر
/ ته ، آت اینجاست هاااا
_ هوییی من اینجاممممم
« وای ببخشید
ته سریع دستش رو از گردنم برداشت
رفتم سمت یه برده و بهش گفتم شربت بیاره و بعد برگشتم سمت ته
« آت چند وقته بهوش اومدی ؟
_ ۳ روز
« آها
برده اومد و سینی رو گذاشت روی میز ولی بعدش اومد بره افتاد
/ چرا هواست رو جمع نمیکنی اخهههه
اومدم بزنمش که آت با یه حرکت دستم رو گرفت و برد پشت کمرم و فشار داد
/ اخخخخخخ اتتتتتتت ولم کنننن
_ چند بار بهتون بگم ، شما حق ندارید برده ای رو بزنید ، فهمیدی ؟؟؟
/ آره آت فهمیدم ولم کنننننن اخخخخخخ
آت دستم رو ول کرد ، دستم خیلی درد میکرد
« دست تو رو هم پیوند ؟
/ دست تو هم پیچونده
« آره تازه یه جوری دست نامجون رو پیچوند که دستش تا یه هفته توی گچ بود
/ یاااا خداااا آت چغدر ترسناک شده
صدای زنگ اومد
/ فکر کنم جیمینه وایسا الان میام
رفتم در رو باز کردم که.......
پارت بعد به زوری
۵.۲k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.