اشتباه اول
اشتباه اول
p27
ویو تهیونگ:ا.ت رو گذاشتم تو ماشین و رفتیم سمت عمارت
اجوما نشسته بود روی مبل و ناخوناشو میخورد
اجوما:آخ پسرم ات حالش خوبه
تهیونگ:سمت من نیا
اجوما:آخه
دستشو زدی سر ا.ت کشید که رفتم عقب
تهیونگ:دست به همسر من نزن
اجوما:آخه واست توضیح میدم
تهیونگ:پس زود باش
ا.ت رو بردم بالا و گذاشتمش روی تختش
و رفتم پایین
تهیونگ:توضیح بده شاید قبول کردم
اجوما:تهیونگ تو خیلی کوچیک بودی که پدرت ازدواج کرد کیم مین جو ولی من به همه گفتم پدرت دکتر لیه دکتر لی کسی که واست پدرخوندگی هم نکرد باهات بد رفتار میکرد برای همین جدا شدیم و اون توی تصادف مرد گفتیم پدر تهیونگ مرده ولی بعد از این همه سختی مین اومد(همون پدر تهیونگ ک اینجاست)
ب.ت(بابای تهیونگ):من اومدم و واست پدری کردم نمیخواستم سختی بکشی طلبکارام پاشنه ی در و شکوندن ولی من با اسباب بازی گرونی که میخواستی اومدم خونه
قرار شد بگیم مادرت ازدواج کرده و بچه داره
تهیونگ:خواهرم اون کجاست؟
اجوما:نگران نباش اون توی لندن زندگی میکنه همه مون باهم دست به یکی کردیم که تو چیزی نفهمی تو خیلی بچه تر از اون چیزی که فکر میکنی بودی
p27
ویو تهیونگ:ا.ت رو گذاشتم تو ماشین و رفتیم سمت عمارت
اجوما نشسته بود روی مبل و ناخوناشو میخورد
اجوما:آخ پسرم ات حالش خوبه
تهیونگ:سمت من نیا
اجوما:آخه
دستشو زدی سر ا.ت کشید که رفتم عقب
تهیونگ:دست به همسر من نزن
اجوما:آخه واست توضیح میدم
تهیونگ:پس زود باش
ا.ت رو بردم بالا و گذاشتمش روی تختش
و رفتم پایین
تهیونگ:توضیح بده شاید قبول کردم
اجوما:تهیونگ تو خیلی کوچیک بودی که پدرت ازدواج کرد کیم مین جو ولی من به همه گفتم پدرت دکتر لیه دکتر لی کسی که واست پدرخوندگی هم نکرد باهات بد رفتار میکرد برای همین جدا شدیم و اون توی تصادف مرد گفتیم پدر تهیونگ مرده ولی بعد از این همه سختی مین اومد(همون پدر تهیونگ ک اینجاست)
ب.ت(بابای تهیونگ):من اومدم و واست پدری کردم نمیخواستم سختی بکشی طلبکارام پاشنه ی در و شکوندن ولی من با اسباب بازی گرونی که میخواستی اومدم خونه
قرار شد بگیم مادرت ازدواج کرده و بچه داره
تهیونگ:خواهرم اون کجاست؟
اجوما:نگران نباش اون توی لندن زندگی میکنه همه مون باهم دست به یکی کردیم که تو چیزی نفهمی تو خیلی بچه تر از اون چیزی که فکر میکنی بودی
۲.۱k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.