ددی گربه 🐈
ددی گربه 🐈
پارت ۱۴
یونگی :کجایی چرا محو شدی بیا بریم دیگه
ا.ت:باشه باشه اومدم
رفتیم و سوار ماشین شدیم
حرفی میونموند رد و بدل نشد که یهو یونگی گفت
یونگی:به چی داشتی فکر میکردی
ا.ت:کی ، کجا؟
بونگی:صد بار صدات کردم تا بیای بشینی تو ماشین اما به یه جا خیره شده بودی
ا.ت:(مونده بودم که چی بهش بگم بهش بگم از بس خوشگلی بهت خیره شدم ، معلومه نه )به چیز خاصی فکر نمیکردم
یونگی: راستش و بگو من که میدونم...
ا.ت:انتظار داری به چی فکر کنم
یونگی:من که مغزت نیستم که بگم
ا.ت:حالا اگه بهت بگم چی میشه
یونگی:دیدی، داشتی به یه چیزی فکر میکردی
ا.ت:جواب می خوام
یونگی:هیچی تغییر نمی کنه
ا.ت:خوشگل شدی بعد چشمم به کراواتت خورد داشتم بهش نگاه میکردم
یونگی:بنظرم بازم داری دروغ میگی
ا.ت:یعنی دروغ میگم که خوشگل شدی
یونگی:.....
ا.ت:خب...ب..اشه...ج...جذاب...شدی(خیلی خجالت کشیدممممم)
یونگی :دیدی کاری نداشت
ا.ت:خب تو بگو تو پاساژ چرا جواب نمیدادی
یونگی:...چیز خاصی نبود....
ا.ت:عاها .... برا منم چیز خاصی نبوداااااا
ا.ت:بگو وگرنه رفتیم تو اون رستورانی که قرار داد میبندن آبروتو میبرم میگم که تو به من ........(سااانسووورررر)کردی(تو 💩گوردی دختره ی ... استغفرالله)
یونگی:به قول خودت خوشگل شده بودی
ا.ت:....ادامه....
یونگی:باشه خوشگل که نه کیوت بودی
ا.ت:حالا شد...(صورتم و بردم نزدیک صورتش)دیدی کاری نداشت
یهو صورتشو برگردوند ..... چیز خیلی نرمی رو لب.ام حس کردم .... لب.اش بود....(تو ذهن بی صاحابش)
بونگی:خواستم صورتشو ببینم چون خیلی بایه لهن عجیبی حرف میزد که .... انقدر نزدیک بود که..... چرا الانننننننن(تو ذهنش)سریع خودم و دور کردم
ا.ت:فکر کردم خودش این کارو کرده بود که با قیافه ی متعجبش روبه رو شدم
بونگی:چرا انقدر نزدیکم بودیییییی
ا.ت:تو چرا روتو برگشتوندییییییی
دیگه حرفی رد و بدل نشد (خیلی ها:حالا چرا تو اتاقشون نشد تو ماشین شد. من:ادمین کرم دارد)تا رسیدیم به محل مشخص شده رستوران.....😎رفتیم رو به میز نشستیم
چند دقیقه بعد
ویو ا.ت
از شانس خوبمون نزدبک میز ما نشستن و ما تونستیم صداشون و ضبط کنیم
ادامه دارد...
پارت ۱۴
یونگی :کجایی چرا محو شدی بیا بریم دیگه
ا.ت:باشه باشه اومدم
رفتیم و سوار ماشین شدیم
حرفی میونموند رد و بدل نشد که یهو یونگی گفت
یونگی:به چی داشتی فکر میکردی
ا.ت:کی ، کجا؟
بونگی:صد بار صدات کردم تا بیای بشینی تو ماشین اما به یه جا خیره شده بودی
ا.ت:(مونده بودم که چی بهش بگم بهش بگم از بس خوشگلی بهت خیره شدم ، معلومه نه )به چیز خاصی فکر نمیکردم
یونگی: راستش و بگو من که میدونم...
ا.ت:انتظار داری به چی فکر کنم
یونگی:من که مغزت نیستم که بگم
ا.ت:حالا اگه بهت بگم چی میشه
یونگی:دیدی، داشتی به یه چیزی فکر میکردی
ا.ت:جواب می خوام
یونگی:هیچی تغییر نمی کنه
ا.ت:خوشگل شدی بعد چشمم به کراواتت خورد داشتم بهش نگاه میکردم
یونگی:بنظرم بازم داری دروغ میگی
ا.ت:یعنی دروغ میگم که خوشگل شدی
یونگی:.....
ا.ت:خب...ب..اشه...ج...جذاب...شدی(خیلی خجالت کشیدممممم)
یونگی :دیدی کاری نداشت
ا.ت:خب تو بگو تو پاساژ چرا جواب نمیدادی
یونگی:...چیز خاصی نبود....
ا.ت:عاها .... برا منم چیز خاصی نبوداااااا
ا.ت:بگو وگرنه رفتیم تو اون رستورانی که قرار داد میبندن آبروتو میبرم میگم که تو به من ........(سااانسووورررر)کردی(تو 💩گوردی دختره ی ... استغفرالله)
یونگی:به قول خودت خوشگل شده بودی
ا.ت:....ادامه....
یونگی:باشه خوشگل که نه کیوت بودی
ا.ت:حالا شد...(صورتم و بردم نزدیک صورتش)دیدی کاری نداشت
یهو صورتشو برگردوند ..... چیز خیلی نرمی رو لب.ام حس کردم .... لب.اش بود....(تو ذهن بی صاحابش)
بونگی:خواستم صورتشو ببینم چون خیلی بایه لهن عجیبی حرف میزد که .... انقدر نزدیک بود که..... چرا الانننننننن(تو ذهنش)سریع خودم و دور کردم
ا.ت:فکر کردم خودش این کارو کرده بود که با قیافه ی متعجبش روبه رو شدم
بونگی:چرا انقدر نزدیکم بودیییییی
ا.ت:تو چرا روتو برگشتوندییییییی
دیگه حرفی رد و بدل نشد (خیلی ها:حالا چرا تو اتاقشون نشد تو ماشین شد. من:ادمین کرم دارد)تا رسیدیم به محل مشخص شده رستوران.....😎رفتیم رو به میز نشستیم
چند دقیقه بعد
ویو ا.ت
از شانس خوبمون نزدبک میز ما نشستن و ما تونستیم صداشون و ضبط کنیم
ادامه دارد...
۲.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.