تا چند روز نیستم جبران میکنم
پارت ۲
رها:آقا امیر شما این فرم رو بگیرین بیرون پر کنید آقا رهام شما بمونید
امیر رفت
رها:من میدونم شما ب زور اومدید اینجا شما مگ ب پول احتیاج ندارین مگ طلبکاراتون در ب در دمبالتون نیستن مگ برا ساز خریدن نزول نکردین
رهام:از کجا میدونی اینارو
از پشت میز بلند شدم دسته چکو برداشتم رفتم کنارش نشستم
رها:چقد ؟!
رهام عصبی شد دستاشو ب مبل فشار داد بلند شد
رهام:یا علی خانم هادیان
از اتاق زد بیرون درو محکم کوبید بلند شدم رفتم پشت میز منشی اومد داخل
جلالی:آقا امیر کارتون دارن
رها:خوبه بگو بیاد داخل
بعد اینک قهوه امو خوردم اومد داخل
امیر:خانم من فرمو پر کردم ولی رهام...
رها:ی چک دو میلیاردی بهت میدم ب شرطی ک رفیقتو راضی کنی مگر ن شما استخدام نیستی
امیر:آخه...
رها:بیرون زمانی ک رهامو راضی کردی چکو بهت میدم .
امیر رفت هوف بلندی کشیدم مشغول پرونده ها شدم نزدیکای دوساعت گذشت جلالی اومد
جلالی:خانم آقا امیر زنگ زدن وصل کنم
رها:اوک بیبی
تلفنو برداشتم
رها: چ کردی؟
امیر:خسته نباشین...
رهام گوشی رو ازش گرفت
رهام:کور خوندی دختر جون فک کردی با فهمیدن وضع ما میتونی مارو بخری و تهدید کنی ک هرکاری برات انجام بدیم دمبال یکی دیگ باش ما خدمون ی کاریش میکنیم چیزی ک زیاده آدم بدبخت و نیازمند
امیر:رهام آروم باش داداش چرا اینقد باهم بدین
رها:باش
قطع کردم
رها:خوبه خوبه آتیشت ک خاموش شع خدت میایی التماس کردن داداش جون
تا نزدیکای ظهر مشغول شدم رفتم خونه با مادر رهام و مامان خدم رو ب رو شدم
رها:سلام خوش اومدید
رفتم توی اتاق زنگ زدم سارا
رها:ساری شماره رلت بفرست ی مشکلی دارم زود
بعد چند مین فرستاد
رها:آقا امیر شما این فرم رو بگیرین بیرون پر کنید آقا رهام شما بمونید
امیر رفت
رها:من میدونم شما ب زور اومدید اینجا شما مگ ب پول احتیاج ندارین مگ طلبکاراتون در ب در دمبالتون نیستن مگ برا ساز خریدن نزول نکردین
رهام:از کجا میدونی اینارو
از پشت میز بلند شدم دسته چکو برداشتم رفتم کنارش نشستم
رها:چقد ؟!
رهام عصبی شد دستاشو ب مبل فشار داد بلند شد
رهام:یا علی خانم هادیان
از اتاق زد بیرون درو محکم کوبید بلند شدم رفتم پشت میز منشی اومد داخل
جلالی:آقا امیر کارتون دارن
رها:خوبه بگو بیاد داخل
بعد اینک قهوه امو خوردم اومد داخل
امیر:خانم من فرمو پر کردم ولی رهام...
رها:ی چک دو میلیاردی بهت میدم ب شرطی ک رفیقتو راضی کنی مگر ن شما استخدام نیستی
امیر:آخه...
رها:بیرون زمانی ک رهامو راضی کردی چکو بهت میدم .
امیر رفت هوف بلندی کشیدم مشغول پرونده ها شدم نزدیکای دوساعت گذشت جلالی اومد
جلالی:خانم آقا امیر زنگ زدن وصل کنم
رها:اوک بیبی
تلفنو برداشتم
رها: چ کردی؟
امیر:خسته نباشین...
رهام گوشی رو ازش گرفت
رهام:کور خوندی دختر جون فک کردی با فهمیدن وضع ما میتونی مارو بخری و تهدید کنی ک هرکاری برات انجام بدیم دمبال یکی دیگ باش ما خدمون ی کاریش میکنیم چیزی ک زیاده آدم بدبخت و نیازمند
امیر:رهام آروم باش داداش چرا اینقد باهم بدین
رها:باش
قطع کردم
رها:خوبه خوبه آتیشت ک خاموش شع خدت میایی التماس کردن داداش جون
تا نزدیکای ظهر مشغول شدم رفتم خونه با مادر رهام و مامان خدم رو ب رو شدم
رها:سلام خوش اومدید
رفتم توی اتاق زنگ زدم سارا
رها:ساری شماره رلت بفرست ی مشکلی دارم زود
بعد چند مین فرستاد
۵.۲k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.