فن فیک * زندگی دوباره
پارت 25
فویو : * پریدن رو تخت
فویو : آخییییییش هیچی بهتر از یه خواب نیست 😄
واکا : برو اون ور تر 😑
فویو : باشههه 😧
فویو : * رفتن کنار تخت
واکا : * در آوردن لباس خود
فویو : الله اکبر .... داری چیکار می کنی 😶
واکا : ها... من بدون لباس می خوابم 😐
فویو : نه امشب باید با لباس بخوابی 😶 * گرفتن چشم
واکا : چیه نکنه خجالت می کشی 😈
فویو : برو گم شو من و خجالت تو یه جمله جا نمی شیم 😶😎
مغز : چرا دروغ میگی وقتی خجالت میکشی😑
* امروز ها خیلی پر رو شدی 😡
نخا : خوب چرا خجالت میکشی ؟ 😕
* از قلب بپرس 😐
قلب : تو رو عالم و آدم کراش بستی بعد از من بپرسه 😡😑
واکا : هویییی ... کجاییی 😐
فویو : بله جانم 😕
ذهن فویو : الله اکبر این کی امد رو تخت چرا لباس نپوشیده جون عجب بدنی 😈
نخا : خاک بر سر هولت کنن 😑😧
واکا : بچه به تمرگ دیگه چقدر می خوای منو دید بزنی 😈
فویو : بچه تو قند داقه منتظر قند داغه 😑
واکا : از کل حرفام همین رو فهمیدی 😑
فویو : مگه چیزه دیگه ای هم گفتی 😕
واکا : .... شب خوششش 💢 * خوابیدن
فویو : چقدر زود خوابش برد 😑 * خوابیدن
* فردا صبح ( دم در خونه واکا )
تاکئومی : من مطمئنم خوابه 🚬
شین : خوب بیدارش می کنیم 😃
چیفویو : داداشم داداشم داداشم داداشم ... 😵💀 ( زمزمه )
میتسویا : فکر کنم داره واکا رو نفرین می کنه 😅
مایکی : فکر کنم 😕
شین : * تلفن زدن به واکا
تاکئومی : من که میدونم بر نمی داره 🚬
واکا : الو * صدای خواب آلود
شین : دم در یم در رو باز کن 😃 * قطع کردن
شین : که بر نمی داره ها 😎
تاکئومی : شانسی بود 😐🚬
* باز شدن در
واکا : چه تونه اول صبحی 😴😡 * خواب آلود
چیفویو : چرا لختی 😲 ( آروم ) داداشم داداشم داداشم ... ( زمزمه) 😵
واکا : این چرا داره من رو نفرین می کنه 😑
ایزانا : چون داداشش پیش تو عه 😑
مایکی : چرا لختی 😠
واکا : نمی خواین بیاید تو 😑
* داخل امدن همه
مایکی : چرا لختی 😡
واکا : موقعه خوابیدن لباسم رو می کنم 😑
شین : اون تور که من یادمه این خونه یه اتاق داشت و یه تخت 😕
واکا : هنوز هم همون توره 😑
شین : که یعن......
فویو : چطونه اول صبحی 😡😴 (* لباس هاش چون بزرگه از شونش آویزون شده مو هاش هم بهم ریخته هستش )
چیفویو : فویو .... فویو... فویووووو 😢😢😢
فویو : ها ؟ ... چیه ؟ کیه ...؟😨
میتسویا : هیچی نگرانت بود 😊
فویو : آها 😑😴 * نشست رو مبل کنار شین و ایزانا
واکا : میدونستین این رفیق تون خجالتیه 😈
فویو : آقا یه نفر بیاد لخت شه بعد بیاد پیشت بخواب چیکار می کردی 😑 😴
ایزانا : چییییی 😲
فویو : چیفویو 😩
چیفویو : بله .. جونم 😢
فویو : گشنمه 😄
چیفویو : هق داداشم گشنگی کشیده 😭😭😭😭
فویو : ای حالش خوبه 😅
باجی : خودت که داری می بینی 😑
مایکی : اینا رو ول کن شما باهم خوابیدین 😲
فویو : ها ... آره 😑
فویو : * پریدن رو تخت
فویو : آخییییییش هیچی بهتر از یه خواب نیست 😄
واکا : برو اون ور تر 😑
فویو : باشههه 😧
فویو : * رفتن کنار تخت
واکا : * در آوردن لباس خود
فویو : الله اکبر .... داری چیکار می کنی 😶
واکا : ها... من بدون لباس می خوابم 😐
فویو : نه امشب باید با لباس بخوابی 😶 * گرفتن چشم
واکا : چیه نکنه خجالت می کشی 😈
فویو : برو گم شو من و خجالت تو یه جمله جا نمی شیم 😶😎
مغز : چرا دروغ میگی وقتی خجالت میکشی😑
* امروز ها خیلی پر رو شدی 😡
نخا : خوب چرا خجالت میکشی ؟ 😕
* از قلب بپرس 😐
قلب : تو رو عالم و آدم کراش بستی بعد از من بپرسه 😡😑
واکا : هویییی ... کجاییی 😐
فویو : بله جانم 😕
ذهن فویو : الله اکبر این کی امد رو تخت چرا لباس نپوشیده جون عجب بدنی 😈
نخا : خاک بر سر هولت کنن 😑😧
واکا : بچه به تمرگ دیگه چقدر می خوای منو دید بزنی 😈
فویو : بچه تو قند داقه منتظر قند داغه 😑
واکا : از کل حرفام همین رو فهمیدی 😑
فویو : مگه چیزه دیگه ای هم گفتی 😕
واکا : .... شب خوششش 💢 * خوابیدن
فویو : چقدر زود خوابش برد 😑 * خوابیدن
* فردا صبح ( دم در خونه واکا )
تاکئومی : من مطمئنم خوابه 🚬
شین : خوب بیدارش می کنیم 😃
چیفویو : داداشم داداشم داداشم داداشم ... 😵💀 ( زمزمه )
میتسویا : فکر کنم داره واکا رو نفرین می کنه 😅
مایکی : فکر کنم 😕
شین : * تلفن زدن به واکا
تاکئومی : من که میدونم بر نمی داره 🚬
واکا : الو * صدای خواب آلود
شین : دم در یم در رو باز کن 😃 * قطع کردن
شین : که بر نمی داره ها 😎
تاکئومی : شانسی بود 😐🚬
* باز شدن در
واکا : چه تونه اول صبحی 😴😡 * خواب آلود
چیفویو : چرا لختی 😲 ( آروم ) داداشم داداشم داداشم ... ( زمزمه) 😵
واکا : این چرا داره من رو نفرین می کنه 😑
ایزانا : چون داداشش پیش تو عه 😑
مایکی : چرا لختی 😠
واکا : نمی خواین بیاید تو 😑
* داخل امدن همه
مایکی : چرا لختی 😡
واکا : موقعه خوابیدن لباسم رو می کنم 😑
شین : اون تور که من یادمه این خونه یه اتاق داشت و یه تخت 😕
واکا : هنوز هم همون توره 😑
شین : که یعن......
فویو : چطونه اول صبحی 😡😴 (* لباس هاش چون بزرگه از شونش آویزون شده مو هاش هم بهم ریخته هستش )
چیفویو : فویو .... فویو... فویووووو 😢😢😢
فویو : ها ؟ ... چیه ؟ کیه ...؟😨
میتسویا : هیچی نگرانت بود 😊
فویو : آها 😑😴 * نشست رو مبل کنار شین و ایزانا
واکا : میدونستین این رفیق تون خجالتیه 😈
فویو : آقا یه نفر بیاد لخت شه بعد بیاد پیشت بخواب چیکار می کردی 😑 😴
ایزانا : چییییی 😲
فویو : چیفویو 😩
چیفویو : بله .. جونم 😢
فویو : گشنمه 😄
چیفویو : هق داداشم گشنگی کشیده 😭😭😭😭
فویو : ای حالش خوبه 😅
باجی : خودت که داری می بینی 😑
مایکی : اینا رو ول کن شما باهم خوابیدین 😲
فویو : ها ... آره 😑
۶.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.