گفتم من ارزوم بود خوناشاما رو ببینم هورااااا(واقاا)
گفت باید یک چیزی بهت بگم
گفتم بگو
گفت خب.. راستش. م. م. من. ا. ا. ازت. خ. خ. خوشـ. شم می. می یاد و بعد من لپام سرخ شد و اون گفت
باهام وارد رابطه میشی(چقدر یهو عی)
گفتم چی.. واقا.. خی. امممممم. اره
گفت واقا گفتم اره
دستم رو گرفت و تو یک ثانیه رسیدم به سک جا برای رقص
دستمو گرفت و گفت میرقصی گفتم اره
شرط بعدی20لایک
10کامنت
گفتم بگو
گفت خب.. راستش. م. م. من. ا. ا. ازت. خ. خ. خوشـ. شم می. می یاد و بعد من لپام سرخ شد و اون گفت
باهام وارد رابطه میشی(چقدر یهو عی)
گفتم چی.. واقا.. خی. امممممم. اره
گفت واقا گفتم اره
دستم رو گرفت و تو یک ثانیه رسیدم به سک جا برای رقص
دستمو گرفت و گفت میرقصی گفتم اره
شرط بعدی20لایک
10کامنت
۲.۵k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.