پارت ۳
پارت ۳
رها: تو راست گفتی من همه اینا را خواب دیدم
محمد:رها جان فراموش کن خوابتو
رها: چشم عزیزم
~خونه بابا جواد ~
بهار: بابا محمد چرا اینجوری حرف میزد
جواد «با عصبانیت»: مگه دیشب ندیدی چکار کردی
بهار:چکار کردم
جواد: رفتی بودی پارک
بهار: بابا چی میشه داماد مون
جواد:بهار جان رها هم با این گریه اومده بود
بهار:عع بابا راست میگی
جواد: آره راست میگم
~در ماشین محمد~
~ در حال رانندگی ~
محمد: حالت خوبه
رها: آره احتمالا خیلی خوبه آخه دیروز صبح با من نبودی
محمد: من باید چیکار کنم رامین گفته بود من هم مجبور بودم این کارو انجام بدم
رها: نگه دار ماشینو
محمد
ماشینو نگه داشتم
رها
رفتم بیرون از ماشین رفتم نشستم عقب :+ برو دیگه حالم بهم نزدی
محمد: واقعا که رها
رها: میشه برید خیابان آزادی
محمد: چشم
~درحال رانندگی ~
رها
کیفمو برداشتم و کیف پولمو رو دست نگه گذاشتم
رها: تو راست گفتی من همه اینا را خواب دیدم
محمد:رها جان فراموش کن خوابتو
رها: چشم عزیزم
~خونه بابا جواد ~
بهار: بابا محمد چرا اینجوری حرف میزد
جواد «با عصبانیت»: مگه دیشب ندیدی چکار کردی
بهار:چکار کردم
جواد: رفتی بودی پارک
بهار: بابا چی میشه داماد مون
جواد:بهار جان رها هم با این گریه اومده بود
بهار:عع بابا راست میگی
جواد: آره راست میگم
~در ماشین محمد~
~ در حال رانندگی ~
محمد: حالت خوبه
رها: آره احتمالا خیلی خوبه آخه دیروز صبح با من نبودی
محمد: من باید چیکار کنم رامین گفته بود من هم مجبور بودم این کارو انجام بدم
رها: نگه دار ماشینو
محمد
ماشینو نگه داشتم
رها
رفتم بیرون از ماشین رفتم نشستم عقب :+ برو دیگه حالم بهم نزدی
محمد: واقعا که رها
رها: میشه برید خیابان آزادی
محمد: چشم
~درحال رانندگی ~
رها
کیفمو برداشتم و کیف پولمو رو دست نگه گذاشتم
۴.۴k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.