فیک//عشق خونین///bleeding heart//
پارت ⁸-♡
اوارد و بهم نشون داد
اون پماد درست رو نده بود برام عجیب بود
چرا این کارو کرد؟
^اِِ
مونده بودم چی بگم
*اوخیی چه پسری دلسوزی من دارم
^😶
^حالا چرا اینقدر خودتو درست کردی؟!چرا موهاتو رنگ کردی؟
+🥺(مظلوم نمایی)
^بیا برات گوشتو بزارم
*چی!؟ گوش؟!
^😅
_منظورش گوش گربس
*🙂↕️
ویو مادر نیولا
بردمش تو اتاق و گوششو وصل کردن و گفتم
^جونگ کوک باهات کاری کرد؟!
+نه فقط برام پماد زد
^تو چی کاری باهاش کردی؟!
+هیچی یه زره گریه کردم (بچه گونه)
^آها
نا امید بودم و از این ترسیده بودم که نکنه خون اشام باشه و اگه مثل سوهو باشه من خودمو میکشم.....
آخه من چجوری باید بزرگش کنم . توی دلم داشتم زار میزدم خیلی نگرانش بودم دلم نمیخواست اینجا جلوی همه زایع بشم..... بعد از چسبوندن گوشدهای گربه ای دستشو گرفتم و بردم به حال
^پیش جونگ کوک باش باشه؟!
+باش
۱ ساعت بعد
رادین و زنش اومدن و بعد از سلام علیک من هم یه سلام کوتاهی کردم دست به سینه داشتم میرفتم که لیا گفت(زن رادین)
~ او آنیا جون یه چیزی برات اواردم یه کادو(با ناز و اراده )
میدونستم میخواد منو عصبانی کنه پس برگشتم و خیل عادی و با خنده ی فیک بهش گفتم
^واقعا؟!! ازت بعید نبود آخه
که هرسش در اومد
~بیا مال تو
اورد سمتم و توی گوشم گفت
~توی تنهایی بازش کن(اروم)
.
.
.
و رفت
منم خشکم زده بود که دستی روی شونه ی خودم
احساس کردم دیدم آرتینه
&بهش توجه نکن(اروم)
+🥲
.
.
~نیوتا جون من و رادین جونم کجا باید بخوابیم؟؟(با هرزه گی)
*توی اون اتاق (بهش اشاره کرد)
~آها مرسی
.`
.
.
.
بلاخره همه اومدن و من با مامانم سلام کردم و بغلش کردم ولی بابام حتی بهم نگاهم نکرد
اون حتی یه ذره فکر نمیکرد زندگیه من چجوری گذشته همیشه به حرف های مردم گوش میکرد
°حالت خوبه
^مرسی مامان جونم
°ولش کن مامان جون بیا اینجا بشین
مامانِ من همیشه به فکرم بود. واقعا دلم براش میسوخت وقتی بابام اذیتش میکرد البته از اون موقعی که سوهو اومد با بابام قرار داد بست و بابام هم بخاطر هفتصد میلیون دلار منو به اون فروخت دیگه با مامان بد شد چون مامان طرف من بود و با برادرم زیاد بد نبود چون نمیدونست که اونم طرف منه و برادرم همیشه ساکت میموند ولی همیشه وقتی تنها بودم پیشم و پیش مامان بهم میگفت که طرفمه و همیشه از سوهو متنفر بود و میخواست بکشتش
کلا این نصفی از قضیه هست و برای شما سواله که سوهو کیه که در ادامه میفهمید.......
.
.
.
.مرسی به ۲ لایک میرسونی❤️❤️
اوارد و بهم نشون داد
اون پماد درست رو نده بود برام عجیب بود
چرا این کارو کرد؟
^اِِ
مونده بودم چی بگم
*اوخیی چه پسری دلسوزی من دارم
^😶
^حالا چرا اینقدر خودتو درست کردی؟!چرا موهاتو رنگ کردی؟
+🥺(مظلوم نمایی)
^بیا برات گوشتو بزارم
*چی!؟ گوش؟!
^😅
_منظورش گوش گربس
*🙂↕️
ویو مادر نیولا
بردمش تو اتاق و گوششو وصل کردن و گفتم
^جونگ کوک باهات کاری کرد؟!
+نه فقط برام پماد زد
^تو چی کاری باهاش کردی؟!
+هیچی یه زره گریه کردم (بچه گونه)
^آها
نا امید بودم و از این ترسیده بودم که نکنه خون اشام باشه و اگه مثل سوهو باشه من خودمو میکشم.....
آخه من چجوری باید بزرگش کنم . توی دلم داشتم زار میزدم خیلی نگرانش بودم دلم نمیخواست اینجا جلوی همه زایع بشم..... بعد از چسبوندن گوشدهای گربه ای دستشو گرفتم و بردم به حال
^پیش جونگ کوک باش باشه؟!
+باش
۱ ساعت بعد
رادین و زنش اومدن و بعد از سلام علیک من هم یه سلام کوتاهی کردم دست به سینه داشتم میرفتم که لیا گفت(زن رادین)
~ او آنیا جون یه چیزی برات اواردم یه کادو(با ناز و اراده )
میدونستم میخواد منو عصبانی کنه پس برگشتم و خیل عادی و با خنده ی فیک بهش گفتم
^واقعا؟!! ازت بعید نبود آخه
که هرسش در اومد
~بیا مال تو
اورد سمتم و توی گوشم گفت
~توی تنهایی بازش کن(اروم)
.
.
.
و رفت
منم خشکم زده بود که دستی روی شونه ی خودم
احساس کردم دیدم آرتینه
&بهش توجه نکن(اروم)
+🥲
.
.
~نیوتا جون من و رادین جونم کجا باید بخوابیم؟؟(با هرزه گی)
*توی اون اتاق (بهش اشاره کرد)
~آها مرسی
.`
.
.
.
بلاخره همه اومدن و من با مامانم سلام کردم و بغلش کردم ولی بابام حتی بهم نگاهم نکرد
اون حتی یه ذره فکر نمیکرد زندگیه من چجوری گذشته همیشه به حرف های مردم گوش میکرد
°حالت خوبه
^مرسی مامان جونم
°ولش کن مامان جون بیا اینجا بشین
مامانِ من همیشه به فکرم بود. واقعا دلم براش میسوخت وقتی بابام اذیتش میکرد البته از اون موقعی که سوهو اومد با بابام قرار داد بست و بابام هم بخاطر هفتصد میلیون دلار منو به اون فروخت دیگه با مامان بد شد چون مامان طرف من بود و با برادرم زیاد بد نبود چون نمیدونست که اونم طرف منه و برادرم همیشه ساکت میموند ولی همیشه وقتی تنها بودم پیشم و پیش مامان بهم میگفت که طرفمه و همیشه از سوهو متنفر بود و میخواست بکشتش
کلا این نصفی از قضیه هست و برای شما سواله که سوهو کیه که در ادامه میفهمید.......
.
.
.
.مرسی به ۲ لایک میرسونی❤️❤️
۲.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.