do not leave me
do not leave me
p15
کوک: نجاتت میدم چون می خوام انقدر زجرت بدم که جلوم زانو بزنی و التماسم کنی تا بکشمت
با حرفی که زد بدنم یخ کرد مثل جسد شده بودم من احمق عاشق این عوضی بودم
ویو لیا
با میسو از پنجره پریدیم بیرون ولی ات نیومد خواستیم بریم تو که کوک امد و بله ما رو هم گرفت خیلی استرس داشتم میترسیدم بلایی سر ات بیاره
رفتم پیش یکی از بادیگاردا ( بچها بادیگارد یه شخصیت جدید که اضافه شده اسمش جونگهو است و خوب همین دیگه)
لیا: ب.... بخشید
(راستیی دوست کوک هم است 🗿)
جونگهو: بله
لیا: د.... دوس
یهو صدای گلوله امد خیلی ترسیدم همونجا نشستم و داشتم گریه میکردم
ویو جونگهو
داشتم به بیرون نگاه میکردم که یه دختره کیوت امد پیشم شبیه دوست دختر قبلیم بود دلم خیلی براش تنگ شده بود با صدایی گلوله ای که امد نشست زمین و گریه میکرد منم.....
ویو کوک
ات خوابش بردع بود لباسش خیلی کوتاهبود اخه احمق تو برا چی اینجایی خودتم می خوای بمیری کوچولو بغلش کردمو گفتم یکماه بود بغلت نکردع بودم کوچولو تو این یه ماه هر روزش برام مثل یه قرن گذشت
ویو ات
بیدار بودم همه ی حرفاشو شنیدم دروغ چرا خودمم دلم خیلی براش تنگ شده بود برا همین بوسیدمش و خوب وقتی ولش کردم
خودش دوباره شروع کرد به بوسیدنم
ات: کوک
کوک: بله
ات: چرا هق کشتیش هق( گریش گرفت)
کوک: چی کی رو کشتم کی
ات: همون دخترع ماری
ویو کوک
با شنیدن اسم ماری یاد اتفاقات چند روز پیش افتادم اره من ماری رو کشته بودم ولی چرا
کوک: اونو ولش کن
ات: یعنی چی ولش کن عوضی تو کشتیش
کوک: ات خفه شو هزار بار گفتم داد نزن
ات: اصن دلم می خواد برا چی کشتیش
کوک: ات خفه شو تقصیر خودش بود اون یه عوضی بود
........
تموم شد i love you like live song baby 💜🥺
p15
کوک: نجاتت میدم چون می خوام انقدر زجرت بدم که جلوم زانو بزنی و التماسم کنی تا بکشمت
با حرفی که زد بدنم یخ کرد مثل جسد شده بودم من احمق عاشق این عوضی بودم
ویو لیا
با میسو از پنجره پریدیم بیرون ولی ات نیومد خواستیم بریم تو که کوک امد و بله ما رو هم گرفت خیلی استرس داشتم میترسیدم بلایی سر ات بیاره
رفتم پیش یکی از بادیگاردا ( بچها بادیگارد یه شخصیت جدید که اضافه شده اسمش جونگهو است و خوب همین دیگه)
لیا: ب.... بخشید
(راستیی دوست کوک هم است 🗿)
جونگهو: بله
لیا: د.... دوس
یهو صدای گلوله امد خیلی ترسیدم همونجا نشستم و داشتم گریه میکردم
ویو جونگهو
داشتم به بیرون نگاه میکردم که یه دختره کیوت امد پیشم شبیه دوست دختر قبلیم بود دلم خیلی براش تنگ شده بود با صدایی گلوله ای که امد نشست زمین و گریه میکرد منم.....
ویو کوک
ات خوابش بردع بود لباسش خیلی کوتاهبود اخه احمق تو برا چی اینجایی خودتم می خوای بمیری کوچولو بغلش کردمو گفتم یکماه بود بغلت نکردع بودم کوچولو تو این یه ماه هر روزش برام مثل یه قرن گذشت
ویو ات
بیدار بودم همه ی حرفاشو شنیدم دروغ چرا خودمم دلم خیلی براش تنگ شده بود برا همین بوسیدمش و خوب وقتی ولش کردم
خودش دوباره شروع کرد به بوسیدنم
ات: کوک
کوک: بله
ات: چرا هق کشتیش هق( گریش گرفت)
کوک: چی کی رو کشتم کی
ات: همون دخترع ماری
ویو کوک
با شنیدن اسم ماری یاد اتفاقات چند روز پیش افتادم اره من ماری رو کشته بودم ولی چرا
کوک: اونو ولش کن
ات: یعنی چی ولش کن عوضی تو کشتیش
کوک: ات خفه شو هزار بار گفتم داد نزن
ات: اصن دلم می خواد برا چی کشتیش
کوک: ات خفه شو تقصیر خودش بود اون یه عوضی بود
........
تموم شد i love you like live song baby 💜🥺
۵.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.