داستان: گیر مدرک کوفتی افتادم
پارت اول
کاسل❤️: به دلیل تهمت به شاهزاده و دست درازی اعدام میشی! حرف آخرت چیه؟
راشل🩵:من و ببخشین شاهزاده منظور بدی نداشتم!
کاسل: هه دیگه دیر شده!
راشل: این و بدون که هنوز انتقام خودمو میگیرم!
راوی: کاسل شمشیرش و بیرون آورد و اون و اعدام کرد و راشل مرد اما........!
راشل: هههههه، اوه چیشد ؟ من زنده ام؟ صبر کن من اینجا رو یادمه! اینجا قصر کاسل مهمونی که برگزار کرده بود! تناسخ پیدا کردم به گذشتهه؟!!!
خدمتکار: اوه بهوش اومدین بانو!
راشل: چیشده من چرا روی تختم !
خدمتکار: شما داشتید با کاسل یعنی ارباب جوان دعوا می کردید وسط مهمونی و پاتون پیچ خورد و افتادین داخل حوض ارباب شما را می خواستن نجات بدن ولی .....
کاسل: بهوش اومدی؟! خدمتکار تو برو!(سرد)
راوی: راشل بلند شد و به احترام تعظیم کرد و از کاسل عذر خواهی کرد، راشل بلند شد! بعد خم شد و دوباره عذر خواهی کرد... کاسل مثل همیشه سرد بود
کاسل: به عذر خواهی نیازی ندارم!!!! فقط زود برو بیرون از قصر(سرد و عصبی)
راشل : ههههه باشه💢
راوی : راشل از قصر خارج شد و یک لبخند شیطانی زد و رفت پیش دوستش رز
راشل: رز سلاممم
رز: نقشه چه طور پیش رفت؟!
راشل: هاع افتضاح بود دفعه بعدی خودت برو پیشش کاسل فکر می کنه کیه ؟
رز خندید: باشه حالا جوش نیار
رز:ببین یه مدرکی پیدا کردم که یه راهی برای پیدا کردنش هس!!!
پایان پارت اول
منتظر پارت بعدی باشید
کاسل❤️: به دلیل تهمت به شاهزاده و دست درازی اعدام میشی! حرف آخرت چیه؟
راشل🩵:من و ببخشین شاهزاده منظور بدی نداشتم!
کاسل: هه دیگه دیر شده!
راشل: این و بدون که هنوز انتقام خودمو میگیرم!
راوی: کاسل شمشیرش و بیرون آورد و اون و اعدام کرد و راشل مرد اما........!
راشل: هههههه، اوه چیشد ؟ من زنده ام؟ صبر کن من اینجا رو یادمه! اینجا قصر کاسل مهمونی که برگزار کرده بود! تناسخ پیدا کردم به گذشتهه؟!!!
خدمتکار: اوه بهوش اومدین بانو!
راشل: چیشده من چرا روی تختم !
خدمتکار: شما داشتید با کاسل یعنی ارباب جوان دعوا می کردید وسط مهمونی و پاتون پیچ خورد و افتادین داخل حوض ارباب شما را می خواستن نجات بدن ولی .....
کاسل: بهوش اومدی؟! خدمتکار تو برو!(سرد)
راوی: راشل بلند شد و به احترام تعظیم کرد و از کاسل عذر خواهی کرد، راشل بلند شد! بعد خم شد و دوباره عذر خواهی کرد... کاسل مثل همیشه سرد بود
کاسل: به عذر خواهی نیازی ندارم!!!! فقط زود برو بیرون از قصر(سرد و عصبی)
راشل : ههههه باشه💢
راوی : راشل از قصر خارج شد و یک لبخند شیطانی زد و رفت پیش دوستش رز
راشل: رز سلاممم
رز: نقشه چه طور پیش رفت؟!
راشل: هاع افتضاح بود دفعه بعدی خودت برو پیشش کاسل فکر می کنه کیه ؟
رز خندید: باشه حالا جوش نیار
رز:ببین یه مدرکی پیدا کردم که یه راهی برای پیدا کردنش هس!!!
پایان پارت اول
منتظر پارت بعدی باشید
۱.۹k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.