جزییات بچگی کارای
این بود جزییات بچگیش ولی وقتی کِین زنده بود کارای رو برد به کلاس جودو ثبت نام کرد ولی کارای شیطونی میکرد و نمیرفت و بعد از دو هفته به اجبار انیکیش رفت ولی اون کلاس جودوی پدربزرگ مایکی بوددددد😂🗿و برای اینکه پدر بزرگ مایکی گفت باید ببینم چقدر قوی ای یکی از بچه های کلاس جودوشون اومد بالشتک گرفت
کارای گفت اون نمیتونه بالشتک من رو نگه داره یه چیزیه میشه ولی پدر بزرگ مایکی گوش نکرد و گفت باید با تمام توان بهش لگد بزنی
کارای هم قبول کرد و لگد زد ولی اون بچه ای که بالشتک رو گرفته بود همراه با بالشتک پرت شد به یه طرف و خورد به دیوار و دیوار یه ترک کوچیک برداشت همه شگفت زده بودن حتی مایکی که داشت زیر زیرکی اونجا و نگا میکرد اون پسری که بالشتک رو گرفته بود داشت گریه میکرد
کارای رفت کمکش کرد بلند شده ولی بزور چون استخون کمرش شکسته بود باجی حسودی میکرد به کارای و شگفت زده بود
مایکی هم نمیدونس چیکار کنه
پدربزرگ هم خشکش زده بود😂
اخرش پدربزرگه گف که اون بچه هرو ببرن و بعد از کلاس که بچه ها رفت کارای بمونه و با مانجیرو مبارزه کنه
خلاصه کلاس تموم شد و کارای با گسی که نمیشناخت باید مبارزه میکرد یعنی مانجیرو باهم مبارزه کردن و مانجیرو باخت😂🗿
کارای گفت اون نمیتونه بالشتک من رو نگه داره یه چیزیه میشه ولی پدر بزرگ مایکی گوش نکرد و گفت باید با تمام توان بهش لگد بزنی
کارای هم قبول کرد و لگد زد ولی اون بچه ای که بالشتک رو گرفته بود همراه با بالشتک پرت شد به یه طرف و خورد به دیوار و دیوار یه ترک کوچیک برداشت همه شگفت زده بودن حتی مایکی که داشت زیر زیرکی اونجا و نگا میکرد اون پسری که بالشتک رو گرفته بود داشت گریه میکرد
کارای رفت کمکش کرد بلند شده ولی بزور چون استخون کمرش شکسته بود باجی حسودی میکرد به کارای و شگفت زده بود
مایکی هم نمیدونس چیکار کنه
پدربزرگ هم خشکش زده بود😂
اخرش پدربزرگه گف که اون بچه هرو ببرن و بعد از کلاس که بچه ها رفت کارای بمونه و با مانجیرو مبارزه کنه
خلاصه کلاس تموم شد و کارای با گسی که نمیشناخت باید مبارزه میکرد یعنی مانجیرو باهم مبارزه کردن و مانجیرو باخت😂🗿
۱.۳k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.