I wish I never saw it. ( پارت 18)
همون کاری رو که خودش کرد انجام دادم دستامو میکشیدم به سینه تختشو سیسپکاش یه لحظه نگاهم رفت سمت دیکش خیلی بزرگ بود خداروشکر کردم تا الان به فاکم نداده بود صداش نگاهمو برد سمت صورتش
جیمین: بزرگه؟
ت ا: منظورش فهمیدم... چی؟
جیمین: همونی که بهش زل زده بودی
از خجالت داشتم اب میشدم ای کاش زمین دهن باز میکرد میوفتادم توش بدنشو شستم برای اینکه موهاشو بشورم نشست رو صندلی دستمو کفی کردم
کشیدم لای موهاش خیلی باحال بود تا حالا موهای کوتاه نشسته بودم در کل برام باحال بود جیمین
دستاشو دور کمرم گذاشت چونشو گذاشت رو شکمم بهش نگاه کردم بهم زول زده بود
جیمین: چیشده؟
ت ا: هیچی
جیمین: هیچی... نیم ساعته داری میخندی
نفهمیدم کی نیشام باز شده بود ولی بازم لبخند میزدم
ت ا: تاحالا موهای کوتاه نشستم... باحاله
جیمین: پس هر وقت اومدم حموم میگم موهامو بشوری
چیزی بهش نگفتم بعد شستنش حوله رو دور کمرش پیچید بالا تنش لخت بود از همون حوله دور کمرش به منم داد
ت ا: من اینو نمیپوشم
جیمین: شما از این به بعد همین حوله رو میپوشی به ناچار گرفتم دورم پیچیدم اومدیم بیرون لباسامو پوشیدم رو تخت دراز کشیدم
جیمین: بلند شو موهاتو خوشک کن
ت ا: نمیخوام... حوصلشو ندارم
جیمین: من برات خوشک میکنم
بلند شدم نشستم رو صندلی میز ارایش شسوار زد به برق روشن کرد موهامو خشک کرد موهامو شونه میکرد شونه رو محکم کشید کف سرم فکر کردم حواسش نبود دوباره همون کارو کرد با حرص برگشتم سمتش
جیمین: بزرگه؟
ت ا: منظورش فهمیدم... چی؟
جیمین: همونی که بهش زل زده بودی
از خجالت داشتم اب میشدم ای کاش زمین دهن باز میکرد میوفتادم توش بدنشو شستم برای اینکه موهاشو بشورم نشست رو صندلی دستمو کفی کردم
کشیدم لای موهاش خیلی باحال بود تا حالا موهای کوتاه نشسته بودم در کل برام باحال بود جیمین
دستاشو دور کمرم گذاشت چونشو گذاشت رو شکمم بهش نگاه کردم بهم زول زده بود
جیمین: چیشده؟
ت ا: هیچی
جیمین: هیچی... نیم ساعته داری میخندی
نفهمیدم کی نیشام باز شده بود ولی بازم لبخند میزدم
ت ا: تاحالا موهای کوتاه نشستم... باحاله
جیمین: پس هر وقت اومدم حموم میگم موهامو بشوری
چیزی بهش نگفتم بعد شستنش حوله رو دور کمرش پیچید بالا تنش لخت بود از همون حوله دور کمرش به منم داد
ت ا: من اینو نمیپوشم
جیمین: شما از این به بعد همین حوله رو میپوشی به ناچار گرفتم دورم پیچیدم اومدیم بیرون لباسامو پوشیدم رو تخت دراز کشیدم
جیمین: بلند شو موهاتو خوشک کن
ت ا: نمیخوام... حوصلشو ندارم
جیمین: من برات خوشک میکنم
بلند شدم نشستم رو صندلی میز ارایش شسوار زد به برق روشن کرد موهامو خشک کرد موهامو شونه میکرد شونه رو محکم کشید کف سرم فکر کردم حواسش نبود دوباره همون کارو کرد با حرص برگشتم سمتش
۱۲۳.۱k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.