پارت ۴
کوک: که حرف منو گوش نمیدی دختره ی هرزه صبر کن الان حالیت میکنم
ا/ت: دست منو محک کشید از ماشین آوردم بیرون و بعد منو برد یک جا تاریک خیلی بوی بدی می داد یک دفع منو پرت کرد زمین خیلی دردم گرفت و بعد حس کرد لباسم خیس شد بعد نگاه به لباسم کردم دیدم خونی بود خیلی ترسیدم
کوک: دستش رو گرفتم از ماشین آوردم پایین بردم اونو به زیرزمین عمارتم که خیلی آدم شکنجه کردم و جدید ترینشم ۴ ساعت پیش بود این دختره هم بدجور ترسیده از قیافش هم مشخص بود هه ( پوزخند زد ) 😏 محکم گرفتمش بردم اونو رو صندای مخصوص بستم و شروع کردم به زدنش که حذف منو گوش نمیکنی آدمت میکنم انقدر این کار رو ادامه دادم که بیهوش شد تازه به خودم اومدم پن چه کار کرد دیدم تمام لباش خونی تنش کبوده به دستیارم گفتم بیارتش بالا تو اتاقم و به آجوما گفتم که دکتر هان رو خبر کنه بیاد
ا/ت: چشمامو باز کردم دیدم توی اتاقم با تم مشکی دیدم یک خانوم پیر بالای سرم هست یک لحظه تمام اتفاق ها یادم اومد من کجام چه اتفاقی افتاد ذین جا خونه کیه بدنم خیلی درد میکرد احساس میکردم که قطعه قطعه شدم خیلی درد داشتم دیدم این خانومه منو یک لحظه نگاه کرد
آجوما: عه خانوم بیدار شدین الا میرم به ارباب بگم بیام که بیدار شدین
ا/ت: ارباب دیگه کیه نکنه او اون مردک عوضی هست ( هوی عوضی خودتی به بچه من میگی عوضی بیشور )
ویو کوک
آجوما اومد و گفت
شرط رو بزارین تا پارت بعد رو بزارم ۵۰ تا کامنت ۵۰ تا لایک
ا/ت: دست منو محک کشید از ماشین آوردم بیرون و بعد منو برد یک جا تاریک خیلی بوی بدی می داد یک دفع منو پرت کرد زمین خیلی دردم گرفت و بعد حس کرد لباسم خیس شد بعد نگاه به لباسم کردم دیدم خونی بود خیلی ترسیدم
کوک: دستش رو گرفتم از ماشین آوردم پایین بردم اونو به زیرزمین عمارتم که خیلی آدم شکنجه کردم و جدید ترینشم ۴ ساعت پیش بود این دختره هم بدجور ترسیده از قیافش هم مشخص بود هه ( پوزخند زد ) 😏 محکم گرفتمش بردم اونو رو صندای مخصوص بستم و شروع کردم به زدنش که حذف منو گوش نمیکنی آدمت میکنم انقدر این کار رو ادامه دادم که بیهوش شد تازه به خودم اومدم پن چه کار کرد دیدم تمام لباش خونی تنش کبوده به دستیارم گفتم بیارتش بالا تو اتاقم و به آجوما گفتم که دکتر هان رو خبر کنه بیاد
ا/ت: چشمامو باز کردم دیدم توی اتاقم با تم مشکی دیدم یک خانوم پیر بالای سرم هست یک لحظه تمام اتفاق ها یادم اومد من کجام چه اتفاقی افتاد ذین جا خونه کیه بدنم خیلی درد میکرد احساس میکردم که قطعه قطعه شدم خیلی درد داشتم دیدم این خانومه منو یک لحظه نگاه کرد
آجوما: عه خانوم بیدار شدین الا میرم به ارباب بگم بیام که بیدار شدین
ا/ت: ارباب دیگه کیه نکنه او اون مردک عوضی هست ( هوی عوضی خودتی به بچه من میگی عوضی بیشور )
ویو کوک
آجوما اومد و گفت
شرط رو بزارین تا پارت بعد رو بزارم ۵۰ تا کامنت ۵۰ تا لایک
۵.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.