مدرسه پولدارا پارت بیست و چهارم
☆The school of the rich☆
part ²⁴
رفت جایی که مدیر.. وای می ایسته.. بلندگو رو برمیداره.. و تا خواست بگه.. معاون اومد.. اجازه نداد.. که دست پیدا کنه.. به میکروفن.. و ماهم حق نداشتیم.. دوست پسر یا دوست دختری داشته باشیم.. بخاطر همون جیمین دستم رو گرفت.. و فرار کردیم.. از مدرسه جیمین با لبخند من رو همراهی کرد.. بعد چند دقیقه به باغی رفتیم.. منم با حالت نفس نفس زنان بودم..
ا/ت: جیمین اه اونجا اهه یک رودخونه هست اههه بریم یکم اب اهههه بخوریم جیمین: چقد ناله میکنی ا/ت: باشه حالا بیا بریم وگرنه میرم و تو تنها میمونی از تنهایی به خودت شاش میکنی جیمین:نفس نفس زدنت چه زود تموم شد ا/ت: چون گشنمه و خوابمم میاد جیمین:😐 ا/ت: ای بابا انقدر قیافتو اینجوری نکن جیمین: اوکی بزار به بچه ها زنگ بزنم ا/ت: هوف
"مکالمه"
جونگ کوک: الو جیمین: الو سرت خلوته؟ جونگ کوک: اره ولی پرونده هارو دارم چک میکنم ا/ت: ا/ن نیست اونجا جیمین: ا/ن هست؟ جونگ کوک: نه با تهیونگ رفتن (بیحال) جیمین: چیه ناراحت شدی جونگ کوک: میاما جیمین: باشه راستی از حرف نگذریم میتونی بیای جنگله***(یچی تصور کنین) جونگ کوک: من نمیتونم ولی اونجا یک خونه هست میتونین برین اونجا خوردنی هم هست جیمین: اوکی پس من برم خدافظ جونگ کوک: خدافظ
"پایان مکالمه"
جیمین: جونگ کوک گفت اینجا یک خونه داره میتونیم یکم اونجا باشیم ا/ت: باشه
جیمین ویو: ا/ت رو میخواستم واسه ی شام صداش کنم ولی عین یک فرشته خوابیده بود خیلی نازه شده جدیدا ادمین: اوه اوه دوماده جدیدمون جیمین: این اخربن باریه که این سوال رو باید جواب بدی وگرنه باید بری ادمین: باشه بگو جیمین: تو خونه یا زندگی ای نداری ادمین: بدبخت اگه من نبودم الان به ا/ت نمیرسیدی حالا هم که اینطوره یک کاری میکنم که بعدا به پام بیوفتی واستا فقط (و ادمین لج میکند) جیمین: هیچکار نمیتونی بکنی
زینگ زینگ(صدای گوشیه ا/ت)
"مکالمه"
ا/ت: الو هوم مامان ا/ت: دخترم چندماه شد چرا پیدات نیست اقای لی صاحب فروشگاهی که توش کار میکردی ازت معذرت خواهی کرده و درخواست کرد دوباره بیای و کار کنی لطفا برگرد خونه میدونم چندروز نیومدم خونه ولی منو ببخش ا/ت: چی؟ واییی اخ جون ممنونم مامانیییی پس من فردا میام خونه مامان ا/ت: باشه شب بخیر ا/ت: شب بخیر
"پایان مکالمه"
ا/ت: سلاممم(ذوق) جیمین: چیشده باز ا/ت: هیچی چون غذاهارو دیدم ذوق کردم جیمین: اها خب بیا بازی ویدیوئی هرکی برد ظرفارو میشوره ا/ت: باشه
ا/ت ویو: من عاشق بازی ویدیوئیم باهم بازی کردیم و من بردم
ا/ت: بیا وسط قرش بده دیدی من بردم جیمین: باشه بابا
صبح
جیمین ویو: خواب بودم با صدای گوشیم از روی تخت بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم بعدش چشمم به یک کاغذی که روی میز بود افتاد برداشتم و خوندمش
نامه : ......
حمایتاتون کم شده مادر نزاییده که من بزایم😂😂
خب خب شرایط داریم واسه ی پارت بعد
10 لایک 5 کامنت(لطفا شرایط کامل شه)
و راستی بنظرتون کی نامه رو نوشته بود؟ من بودم یا ممد قلی ی سر کوچه😂😐
part ²⁴
رفت جایی که مدیر.. وای می ایسته.. بلندگو رو برمیداره.. و تا خواست بگه.. معاون اومد.. اجازه نداد.. که دست پیدا کنه.. به میکروفن.. و ماهم حق نداشتیم.. دوست پسر یا دوست دختری داشته باشیم.. بخاطر همون جیمین دستم رو گرفت.. و فرار کردیم.. از مدرسه جیمین با لبخند من رو همراهی کرد.. بعد چند دقیقه به باغی رفتیم.. منم با حالت نفس نفس زنان بودم..
ا/ت: جیمین اه اونجا اهه یک رودخونه هست اههه بریم یکم اب اهههه بخوریم جیمین: چقد ناله میکنی ا/ت: باشه حالا بیا بریم وگرنه میرم و تو تنها میمونی از تنهایی به خودت شاش میکنی جیمین:نفس نفس زدنت چه زود تموم شد ا/ت: چون گشنمه و خوابمم میاد جیمین:😐 ا/ت: ای بابا انقدر قیافتو اینجوری نکن جیمین: اوکی بزار به بچه ها زنگ بزنم ا/ت: هوف
"مکالمه"
جونگ کوک: الو جیمین: الو سرت خلوته؟ جونگ کوک: اره ولی پرونده هارو دارم چک میکنم ا/ت: ا/ن نیست اونجا جیمین: ا/ن هست؟ جونگ کوک: نه با تهیونگ رفتن (بیحال) جیمین: چیه ناراحت شدی جونگ کوک: میاما جیمین: باشه راستی از حرف نگذریم میتونی بیای جنگله***(یچی تصور کنین) جونگ کوک: من نمیتونم ولی اونجا یک خونه هست میتونین برین اونجا خوردنی هم هست جیمین: اوکی پس من برم خدافظ جونگ کوک: خدافظ
"پایان مکالمه"
جیمین: جونگ کوک گفت اینجا یک خونه داره میتونیم یکم اونجا باشیم ا/ت: باشه
جیمین ویو: ا/ت رو میخواستم واسه ی شام صداش کنم ولی عین یک فرشته خوابیده بود خیلی نازه شده جدیدا ادمین: اوه اوه دوماده جدیدمون جیمین: این اخربن باریه که این سوال رو باید جواب بدی وگرنه باید بری ادمین: باشه بگو جیمین: تو خونه یا زندگی ای نداری ادمین: بدبخت اگه من نبودم الان به ا/ت نمیرسیدی حالا هم که اینطوره یک کاری میکنم که بعدا به پام بیوفتی واستا فقط (و ادمین لج میکند) جیمین: هیچکار نمیتونی بکنی
زینگ زینگ(صدای گوشیه ا/ت)
"مکالمه"
ا/ت: الو هوم مامان ا/ت: دخترم چندماه شد چرا پیدات نیست اقای لی صاحب فروشگاهی که توش کار میکردی ازت معذرت خواهی کرده و درخواست کرد دوباره بیای و کار کنی لطفا برگرد خونه میدونم چندروز نیومدم خونه ولی منو ببخش ا/ت: چی؟ واییی اخ جون ممنونم مامانیییی پس من فردا میام خونه مامان ا/ت: باشه شب بخیر ا/ت: شب بخیر
"پایان مکالمه"
ا/ت: سلاممم(ذوق) جیمین: چیشده باز ا/ت: هیچی چون غذاهارو دیدم ذوق کردم جیمین: اها خب بیا بازی ویدیوئی هرکی برد ظرفارو میشوره ا/ت: باشه
ا/ت ویو: من عاشق بازی ویدیوئیم باهم بازی کردیم و من بردم
ا/ت: بیا وسط قرش بده دیدی من بردم جیمین: باشه بابا
صبح
جیمین ویو: خواب بودم با صدای گوشیم از روی تخت بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم بعدش چشمم به یک کاغذی که روی میز بود افتاد برداشتم و خوندمش
نامه : ......
حمایتاتون کم شده مادر نزاییده که من بزایم😂😂
خب خب شرایط داریم واسه ی پارت بعد
10 لایک 5 کامنت(لطفا شرایط کامل شه)
و راستی بنظرتون کی نامه رو نوشته بود؟ من بودم یا ممد قلی ی سر کوچه😂😐
۶.۶k
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.