عشق در یک نگاه پارت ۱۷
داشتیم پیاده میرفتیم که تهیونگ گفت : میشه یه سر بریم پارک
سارا : اره پارک بریم بهتره
وقتی رفتیم پارت روی نیمکت نشستیم تهیونگ شروع به حرف زدن کرد
تهیونگ : خب سارا راستش میخواستم یه چیزی ازت بپرسم
سارا : بپرس چیزی شده
تهیونگ : نه خب راستش میخواستم ببینم موافقی امشب به قرار بزاریم تو رستوران
سارا : با بچه ها یا خودمون
تهیونگ : اگه موافق باشی خودمون دوتا تنهایی
سارا : اره خیلی خوب میشه اینطوری بیشتر باهم اشنا میشیم
تهیونگ : پس ساعت 8 اماده باش که بریم
قبل از اینکه برم یه بوس کوچیک رو لپش گذاشتمو گفتم باشه
تهیونگ : خیلی تعجب کردم فکرشم نمیکردم همچین کاری بکنه ولی واقعا حس خوبی داشت اصلا دلم نمیخواست از پیشم برع
سارا : خب دیگه من برم
تهیونگ : منم همینطور بای
سارا : بای 😆
رفتم خوابگاه در اتاقو باز کردم دخترا ریختن رو سرم😑
کاترین : خب خب خب بگو ببینم کجا بودی چرا با ما نیومدی
سارا : با تهیونگ تو کافه بودیم بعدم باهم رفتیم پارک
سیرن : میبینم که داری پیشترفت میکنی 😂
سارا : امشبم قرار دارم😌
جینا : خب ماهم میایم یا فقط شما دوتا
سارا : ما دوتا ببینم مارلی کجاس ؟
سیرن : بازم گوشیش خراب شد رفت بده تعمیرگاه
سارا : یادم باشه براش یه گوشی حتما بخرم😐😂
جینا : 😂😂
کاترین : دخترا بیاین فیلم شروع شد
داشتیم فیلم میدیدیم مارلی از در اومد داخل
مارلی : سلام من اومدم
جینا : خوش اومدی
سارا : گوشیت درست شد ؟
مارلی : اره مشکلش باتری بود که یه جدید خریدم
کاترین : خب خوبه بیا بشین فیلم ببین
مارلی : باش
داستان از زبون پسرا
جیمین : جین داره گیمر بازی میکنه رفتم پیشش نزدیک بود تلوزیون بیوفته ولی بازی جین خراب شد
جین : نه نه نه مواضب باش نههه یااااااااااااااااااااااااااااااااااآاااااااا
جیمین : چیشد داشتی بازی میکردی
جین : خب معلومه زدی بازیمو خراب کردی 😑
نامجون : اشکال نداره فعلا ما گشنمونه بیا برامون غذا درست کن
کوک : راست میگه من گشنمه
شوگا : فعلا همون هویجتو بخور تا غذا بیا 😂
کوک : وات د فاخ 😐
هوپی : بچه ها اردو پس فرداس
نامجون : خب چیکار کنیم
هوپی : ینی هیچ برنامه ای ندارین 😑
کوک : خب تو برو وسایلو جمع کن ماهم خوراکی بر میداریم
هوپی : خب دیگه چی میخوای توعم من کول کنم ببرم تا دم در اتوبوس 😑
کوک : اره اره ببر
شوگا : نخیر هوپی فقط منو کول میکنه 😐
کوک : اصلا میرم طبقه بالا بیش تهیونگ اون منو کول کنه 😑
جین : خب حالا فعلا بهتره صداش بزنی بیاد غذا بعد برو رو کولش😂😂
پسرا : 😂😂😂😂
غذا خوردیم از بس خسته بودیم رفتیم خوابیدیم
جیمین : من خوابم نمیبرد رفتم پیش تهیونگ ببینم چیکار میکنه
تق تق تق (صدا در )
تهیونگ : بله ؟
جیمین : تهیونگ میشه بیام تو
تهیونگ : بیا
جیمین : امروز یکم دیر اومدی کجا بودی
تهیونگ : رفتم با سارا بیرون امشبم میخوام ببرمش رستوران
جیمین : جدی چه خوب
تهیونگ : اره قراره بهش بگم دوسش دارم
جیمین : مبارکه اقا داماد😂
تهیونگ : 😂
سارا : نزدیکای ساعت 8بود منم سریع رفتم لباس بپوشم یه لباس سیاه پوشیدن دستام و جلو یقم طور بود موهامو درست کردم ارایش کردم اماده رفتن شدم
تهیونگ : رفتم سریع اماده شدم یه کت و شلوار سیاه پوشیدم به سارا زنگ زدم که بیاد دم در
سارا :منتظر تهیونگ شدم وقتی اومد سوار ماشین شدم
تهیوتگ : خیلی خوشگل شدی
سارا : ممنون توهم همین طور
تهیونگ : بریم ؟
سارا : بریم 😁
رفتیم یه رستوران شیک کلاسیک
لایک کامنت یارتون نره💜😘
سارا : اره پارک بریم بهتره
وقتی رفتیم پارت روی نیمکت نشستیم تهیونگ شروع به حرف زدن کرد
تهیونگ : خب سارا راستش میخواستم یه چیزی ازت بپرسم
سارا : بپرس چیزی شده
تهیونگ : نه خب راستش میخواستم ببینم موافقی امشب به قرار بزاریم تو رستوران
سارا : با بچه ها یا خودمون
تهیونگ : اگه موافق باشی خودمون دوتا تنهایی
سارا : اره خیلی خوب میشه اینطوری بیشتر باهم اشنا میشیم
تهیونگ : پس ساعت 8 اماده باش که بریم
قبل از اینکه برم یه بوس کوچیک رو لپش گذاشتمو گفتم باشه
تهیونگ : خیلی تعجب کردم فکرشم نمیکردم همچین کاری بکنه ولی واقعا حس خوبی داشت اصلا دلم نمیخواست از پیشم برع
سارا : خب دیگه من برم
تهیونگ : منم همینطور بای
سارا : بای 😆
رفتم خوابگاه در اتاقو باز کردم دخترا ریختن رو سرم😑
کاترین : خب خب خب بگو ببینم کجا بودی چرا با ما نیومدی
سارا : با تهیونگ تو کافه بودیم بعدم باهم رفتیم پارک
سیرن : میبینم که داری پیشترفت میکنی 😂
سارا : امشبم قرار دارم😌
جینا : خب ماهم میایم یا فقط شما دوتا
سارا : ما دوتا ببینم مارلی کجاس ؟
سیرن : بازم گوشیش خراب شد رفت بده تعمیرگاه
سارا : یادم باشه براش یه گوشی حتما بخرم😐😂
جینا : 😂😂
کاترین : دخترا بیاین فیلم شروع شد
داشتیم فیلم میدیدیم مارلی از در اومد داخل
مارلی : سلام من اومدم
جینا : خوش اومدی
سارا : گوشیت درست شد ؟
مارلی : اره مشکلش باتری بود که یه جدید خریدم
کاترین : خب خوبه بیا بشین فیلم ببین
مارلی : باش
داستان از زبون پسرا
جیمین : جین داره گیمر بازی میکنه رفتم پیشش نزدیک بود تلوزیون بیوفته ولی بازی جین خراب شد
جین : نه نه نه مواضب باش نههه یااااااااااااااااااااااااااااااااااآاااااااا
جیمین : چیشد داشتی بازی میکردی
جین : خب معلومه زدی بازیمو خراب کردی 😑
نامجون : اشکال نداره فعلا ما گشنمونه بیا برامون غذا درست کن
کوک : راست میگه من گشنمه
شوگا : فعلا همون هویجتو بخور تا غذا بیا 😂
کوک : وات د فاخ 😐
هوپی : بچه ها اردو پس فرداس
نامجون : خب چیکار کنیم
هوپی : ینی هیچ برنامه ای ندارین 😑
کوک : خب تو برو وسایلو جمع کن ماهم خوراکی بر میداریم
هوپی : خب دیگه چی میخوای توعم من کول کنم ببرم تا دم در اتوبوس 😑
کوک : اره اره ببر
شوگا : نخیر هوپی فقط منو کول میکنه 😐
کوک : اصلا میرم طبقه بالا بیش تهیونگ اون منو کول کنه 😑
جین : خب حالا فعلا بهتره صداش بزنی بیاد غذا بعد برو رو کولش😂😂
پسرا : 😂😂😂😂
غذا خوردیم از بس خسته بودیم رفتیم خوابیدیم
جیمین : من خوابم نمیبرد رفتم پیش تهیونگ ببینم چیکار میکنه
تق تق تق (صدا در )
تهیونگ : بله ؟
جیمین : تهیونگ میشه بیام تو
تهیونگ : بیا
جیمین : امروز یکم دیر اومدی کجا بودی
تهیونگ : رفتم با سارا بیرون امشبم میخوام ببرمش رستوران
جیمین : جدی چه خوب
تهیونگ : اره قراره بهش بگم دوسش دارم
جیمین : مبارکه اقا داماد😂
تهیونگ : 😂
سارا : نزدیکای ساعت 8بود منم سریع رفتم لباس بپوشم یه لباس سیاه پوشیدن دستام و جلو یقم طور بود موهامو درست کردم ارایش کردم اماده رفتن شدم
تهیونگ : رفتم سریع اماده شدم یه کت و شلوار سیاه پوشیدم به سارا زنگ زدم که بیاد دم در
سارا :منتظر تهیونگ شدم وقتی اومد سوار ماشین شدم
تهیوتگ : خیلی خوشگل شدی
سارا : ممنون توهم همین طور
تهیونگ : بریم ؟
سارا : بریم 😁
رفتیم یه رستوران شیک کلاسیک
لایک کامنت یارتون نره💜😘
۳۰.۶k
۱۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.