پارت۱۴
ویو سومی
+مگه برات مهمه
-اره مهمه زود از آب بیا بیرون
+نمیخوام
-لج نکن بیا بیرون
+نه........
-باشه خودت خواستی
ویو یونگی
من میخواست از آب بیاد بیرون برای همین بلندش کردم دستم خیلی درد گرفت ولی از حموم بیرون اومدم و روی تخت گذاشتمش
+بهت گفتم نمیخو.......
-چرا اونجوری نگاه میکنی
+دس..تت
به دستم نگاه کردم چون لباسم سفید بود و به دستم فشار آورده بودم داشت خون میومد و خیلی درد داشت
-چیزی نیست
+اما
-میگم چیزی نیست
+بیا اینجا ببینم
از اون یکی دستم گرفت و منو روی تخت گذاشت و از زیر تخت جعبه ی کمک های اولیه رو بیرون آورد و کنارم نشست
+پیرهنت و دربیار
-چیزی....
+دربیار
پیراهنم و درآوردم که وقتی زخمم و دید
+تی..ر...خور..دی
-.....
شروع به پانسمان کردن کتفم کرد وقتی تموم شد شروع به سوال پرسیدن کرد
+کی بهت تیر زده
-جان
+اون.....
-اره همون دوست پسرت که اگه من نبودم الان خوشحال کنار هم بودین چون مجبور شدی باهام ازدواج کنی دیگه کنار هم نیستید
+من دیگه دوسش ندارم و تو رو دوست دارم
-ولی خودتم میدونی اون یه روانیه و ممکنه هر چیزی ازش بربیاد
+برام مهم نیست من تو رو دوست دارم
-ولی اونم تو رو دوست داره و خودتم خوب میدونی هر کاری میکنه که تو رو ازم بگیره
+اون هیچ کاری نمیکنه
-از کجا میدونی
+ من ۴ سال باهاش بودم ولی
-ولی مطمئن نیستی
+آره
-......
+بیا این حرفا رو تموم کنیم
-اوهوم باشه راستی بابط اینکه سرت داد زدم ببخشید
+اشکالی ندارد
-میخوای بریم شهربازی
+آره
-پس آماده شو منم میرم بیرون تا تو آماده بشی
ویو سومی
بعد از رفتن یونگی سریع به لباس پوشیدم و به سمت پایین رفتم که یونگی و دیدم باهم به سمت شهربازی رفتیم
+اول کدوم بازی و بریم
-اتاق فرار
+باشه
وارد اتاق فرار شدیم بعد از چند دقیقه که گذشت خسته شدیم و روی نیمکت نشستیم
-من میرم آب بیارم میخوای برات بیارم
+آره برای منم بیار
بعد از اینکه یونگی رفت تنها نشسته بودم که دستمالی جلوی دهنم فرار گرفت و .........
ادامه دارد
+مگه برات مهمه
-اره مهمه زود از آب بیا بیرون
+نمیخوام
-لج نکن بیا بیرون
+نه........
-باشه خودت خواستی
ویو یونگی
من میخواست از آب بیاد بیرون برای همین بلندش کردم دستم خیلی درد گرفت ولی از حموم بیرون اومدم و روی تخت گذاشتمش
+بهت گفتم نمیخو.......
-چرا اونجوری نگاه میکنی
+دس..تت
به دستم نگاه کردم چون لباسم سفید بود و به دستم فشار آورده بودم داشت خون میومد و خیلی درد داشت
-چیزی نیست
+اما
-میگم چیزی نیست
+بیا اینجا ببینم
از اون یکی دستم گرفت و منو روی تخت گذاشت و از زیر تخت جعبه ی کمک های اولیه رو بیرون آورد و کنارم نشست
+پیرهنت و دربیار
-چیزی....
+دربیار
پیراهنم و درآوردم که وقتی زخمم و دید
+تی..ر...خور..دی
-.....
شروع به پانسمان کردن کتفم کرد وقتی تموم شد شروع به سوال پرسیدن کرد
+کی بهت تیر زده
-جان
+اون.....
-اره همون دوست پسرت که اگه من نبودم الان خوشحال کنار هم بودین چون مجبور شدی باهام ازدواج کنی دیگه کنار هم نیستید
+من دیگه دوسش ندارم و تو رو دوست دارم
-ولی خودتم میدونی اون یه روانیه و ممکنه هر چیزی ازش بربیاد
+برام مهم نیست من تو رو دوست دارم
-ولی اونم تو رو دوست داره و خودتم خوب میدونی هر کاری میکنه که تو رو ازم بگیره
+اون هیچ کاری نمیکنه
-از کجا میدونی
+ من ۴ سال باهاش بودم ولی
-ولی مطمئن نیستی
+آره
-......
+بیا این حرفا رو تموم کنیم
-اوهوم باشه راستی بابط اینکه سرت داد زدم ببخشید
+اشکالی ندارد
-میخوای بریم شهربازی
+آره
-پس آماده شو منم میرم بیرون تا تو آماده بشی
ویو سومی
بعد از رفتن یونگی سریع به لباس پوشیدم و به سمت پایین رفتم که یونگی و دیدم باهم به سمت شهربازی رفتیم
+اول کدوم بازی و بریم
-اتاق فرار
+باشه
وارد اتاق فرار شدیم بعد از چند دقیقه که گذشت خسته شدیم و روی نیمکت نشستیم
-من میرم آب بیارم میخوای برات بیارم
+آره برای منم بیار
بعد از اینکه یونگی رفت تنها نشسته بودم که دستمالی جلوی دهنم فرار گرفت و .........
ادامه دارد
۱.۲k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.