سناریو
وقتی دوست دوران بچگیتو میبینی و اون میگه بیا بریم غذا بخوریم (پسره) و اعضا حسودی میکنن
نامجون:هیچی نمیگه با سکوتش بهت میفهمونه که دوس نداره بری تو هم نمیری (آفرین)😊
جین:پس من چی من گشنه بمونم کلی غر میزنه که آخر میاد کنارت میشینه و یه عالمه غذاهای گرون سفارش میده تا پسره بییییب🤣😂
شوگا:بهت میگه اگه الان بری منم میرم میخوابم در رو هم قفل میکنم دیگه نمیتونی بیای خونه هااا گفته باشم 😆بچم خوابش سنگینه خو
جیهوپ:در گوشی بهت میگه که من بهت اعتماد دارم سانشاینم(با یه لبخند کشنده)چه پسر خوبی
جیمین:باشه میتونی بری خو اگه تو بری منم میرم با دوس دختر سابقم شام میخورم
ا/ت:میدونی سون وو (اسم پسره)من باید برم خونه کلی کار دارم خدافظ
جیمین:آفرین تصمیم درستی گرفتی بعدشم بخاطر اینکه ناراحت نباشی کلی بوست میکنه برات یه شام خوشمزه میپزه
تهیونگ:میدونی که اگه تو نباشی یونتان غذاشو نمیخوره
ا/ت:یونتان که همیشه پاچه ی منو میگیره
تهیونگ:یونتان غلط کرد بعدشم دستتو میگیره و میرین
جونگکوک:یه اخمی به پسره میکنه که میگه من باید برم بعدم بیا شام بخوریم خدافظظظظظ😐😂
نامجون:هیچی نمیگه با سکوتش بهت میفهمونه که دوس نداره بری تو هم نمیری (آفرین)😊
جین:پس من چی من گشنه بمونم کلی غر میزنه که آخر میاد کنارت میشینه و یه عالمه غذاهای گرون سفارش میده تا پسره بییییب🤣😂
شوگا:بهت میگه اگه الان بری منم میرم میخوابم در رو هم قفل میکنم دیگه نمیتونی بیای خونه هااا گفته باشم 😆بچم خوابش سنگینه خو
جیهوپ:در گوشی بهت میگه که من بهت اعتماد دارم سانشاینم(با یه لبخند کشنده)چه پسر خوبی
جیمین:باشه میتونی بری خو اگه تو بری منم میرم با دوس دختر سابقم شام میخورم
ا/ت:میدونی سون وو (اسم پسره)من باید برم خونه کلی کار دارم خدافظ
جیمین:آفرین تصمیم درستی گرفتی بعدشم بخاطر اینکه ناراحت نباشی کلی بوست میکنه برات یه شام خوشمزه میپزه
تهیونگ:میدونی که اگه تو نباشی یونتان غذاشو نمیخوره
ا/ت:یونتان که همیشه پاچه ی منو میگیره
تهیونگ:یونتان غلط کرد بعدشم دستتو میگیره و میرین
جونگکوک:یه اخمی به پسره میکنه که میگه من باید برم بعدم بیا شام بخوریم خدافظظظظظ😐😂
۷.۵k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.