فیک جونگ کوک پارت ۸۷ (معشوقه) فصل ۲
ویو ا.ت
گه بچم آسیب میدید چی؟..ممکن بود یهو انگشتاشو تا ته واردم کنه و کاری رو که نباید انجام بده و بچم سقط بشه!..هر چی سعی میکردم بی فایده بود..ولی با التماس کردنام معلوم بود که یکم نگران شده و منم تز فرصت استفاده کردم و انگشت رو بیرون کشیدم و سریع از اونجا رفتم..خواستم برم که یهو یه ون مشکی جلوم رو گرفتو دو تا مرد گنده اومدن سمتم و منو گرفتن..
ا.ت: هی ولم کنیددد
سویون: هی یکم آروم تر..بچش میمیره..یا بهتره بگم بچه ی دشمنم میمیره.. عشق دشمنم میمیره اونوقت من شمارو بیچاره میکنم..شما نباید اونو بکشید شوهرش خودش قراره اونو بکشه!
ا.ت: منظورت چیه؟
سویون: هیچی عشقم سوار شو تا برگردیم..انتظار نا فرجام بودن این معامله رو داشتم..
سوار شدم و برگشتیم به عمارت سویون..
ا.ت: بهش گفتم که بعدا میبینمش و مدارکو بهم پس میده..
سویون: چرا بعدا؟..همین فردا عالیه!.
ا.ت: فردا؟
سویون: آره عشقم فردا!
ا.ت: به من نگو عشقم..ترجیح میدم بهم بگی هرzه ولی نگی عشقم
سویون: خب منم چون بدت میاد میگم عشقم!
یه دفعه دستشو روی گوشش گذاشت و سرجاش خشکش زد
ا.ت: چته؟..هوی با توعم روح دیدی؟
سویون: بالاخره شناختمت جئون جونگ کوک!
ا.ت: چ..چی..چی داری میگی اسم اون جونگ کوک نیست..اصلا ببین اسم من کیم ا.ت عه پس پسرعموم هم باید فامیلیش کیم باشه مگه نه؟(لبخند ضایع
درسته که میخواستم از جونگ کوک انتقام بگیرم ولی یه چیز ته دلم این اجازه رو بهم نمیداد که بخوام بکشمش..نه نمیتونستم..اون پدر بچه ی منه..
سویون: هه کیو گول میزنی؟
بعد چند مین زنگ زد به جونگ کوک..
سویون: اگه میخوای ا.ت رو ببینی فردا باید خودت تنهایی به لوکیشنی که میفرستم بیایی! درضمن مدارک باند پدرت و پدر ا.ت یادت نره..وگرنه تضمین نمیکنم که اون دوتا سالم بمونن..
و قطع کرد!
ا.ت: م..منظورت چیه؟..تو میخوای منو بچمو بکشی؟
سویون: تورو نه ولی بچتون میکشم!..تورو واسه زیر خواب میخوام عشقم!
ا.ت: نه بچمو نکششش خواهش میکنممم..اگه بخوای بچمو بکشی منم خودکشی میکنم تا به اهدافت نرسی..(گریه
سویون: اگه بخوای همچین کاری بکنی منم دستور میدم که تورو لخt کنن و به چندتا میله داخل اتاق خوابم ببندن و تاصبح از بdن بی نقصت mک میگیرم و تماشات میکنم!
ا.ت: ن...نه خواهش میکنم دست از سر من بردار(گریه
یه دفعه روی زمین افتادم و گریه میکردم
ا.ت: لعنت بهت جئون جونگ کوک (خدا نکنه😐) لعنت به روزی که تورو دیدم..لعنت به روزی که باهات خوابیدم..لعنت به روزی که قبولت کردم..لعنت به روزی که ردت کردم..لعنت به اون تصادف..لعنت به این زندگی..لعنت به پدرم که منو با تو تنها گذاشت..لعنت به این بچه..لعنت به من..لعنت به من فaکی که به دنیا اومدم..لعنت به این عوضی..لعنت به روزی که بهم خیانت کردی.....
گه بچم آسیب میدید چی؟..ممکن بود یهو انگشتاشو تا ته واردم کنه و کاری رو که نباید انجام بده و بچم سقط بشه!..هر چی سعی میکردم بی فایده بود..ولی با التماس کردنام معلوم بود که یکم نگران شده و منم تز فرصت استفاده کردم و انگشت رو بیرون کشیدم و سریع از اونجا رفتم..خواستم برم که یهو یه ون مشکی جلوم رو گرفتو دو تا مرد گنده اومدن سمتم و منو گرفتن..
ا.ت: هی ولم کنیددد
سویون: هی یکم آروم تر..بچش میمیره..یا بهتره بگم بچه ی دشمنم میمیره.. عشق دشمنم میمیره اونوقت من شمارو بیچاره میکنم..شما نباید اونو بکشید شوهرش خودش قراره اونو بکشه!
ا.ت: منظورت چیه؟
سویون: هیچی عشقم سوار شو تا برگردیم..انتظار نا فرجام بودن این معامله رو داشتم..
سوار شدم و برگشتیم به عمارت سویون..
ا.ت: بهش گفتم که بعدا میبینمش و مدارکو بهم پس میده..
سویون: چرا بعدا؟..همین فردا عالیه!.
ا.ت: فردا؟
سویون: آره عشقم فردا!
ا.ت: به من نگو عشقم..ترجیح میدم بهم بگی هرzه ولی نگی عشقم
سویون: خب منم چون بدت میاد میگم عشقم!
یه دفعه دستشو روی گوشش گذاشت و سرجاش خشکش زد
ا.ت: چته؟..هوی با توعم روح دیدی؟
سویون: بالاخره شناختمت جئون جونگ کوک!
ا.ت: چ..چی..چی داری میگی اسم اون جونگ کوک نیست..اصلا ببین اسم من کیم ا.ت عه پس پسرعموم هم باید فامیلیش کیم باشه مگه نه؟(لبخند ضایع
درسته که میخواستم از جونگ کوک انتقام بگیرم ولی یه چیز ته دلم این اجازه رو بهم نمیداد که بخوام بکشمش..نه نمیتونستم..اون پدر بچه ی منه..
سویون: هه کیو گول میزنی؟
بعد چند مین زنگ زد به جونگ کوک..
سویون: اگه میخوای ا.ت رو ببینی فردا باید خودت تنهایی به لوکیشنی که میفرستم بیایی! درضمن مدارک باند پدرت و پدر ا.ت یادت نره..وگرنه تضمین نمیکنم که اون دوتا سالم بمونن..
و قطع کرد!
ا.ت: م..منظورت چیه؟..تو میخوای منو بچمو بکشی؟
سویون: تورو نه ولی بچتون میکشم!..تورو واسه زیر خواب میخوام عشقم!
ا.ت: نه بچمو نکششش خواهش میکنممم..اگه بخوای بچمو بکشی منم خودکشی میکنم تا به اهدافت نرسی..(گریه
سویون: اگه بخوای همچین کاری بکنی منم دستور میدم که تورو لخt کنن و به چندتا میله داخل اتاق خوابم ببندن و تاصبح از بdن بی نقصت mک میگیرم و تماشات میکنم!
ا.ت: ن...نه خواهش میکنم دست از سر من بردار(گریه
یه دفعه روی زمین افتادم و گریه میکردم
ا.ت: لعنت بهت جئون جونگ کوک (خدا نکنه😐) لعنت به روزی که تورو دیدم..لعنت به روزی که باهات خوابیدم..لعنت به روزی که قبولت کردم..لعنت به روزی که ردت کردم..لعنت به اون تصادف..لعنت به این زندگی..لعنت به پدرم که منو با تو تنها گذاشت..لعنت به این بچه..لعنت به من..لعنت به من فaکی که به دنیا اومدم..لعنت به این عوضی..لعنت به روزی که بهم خیانت کردی.....
۳.۹k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.