"NIGHT CLUB" p:3
ساعت نه و ربع بود و هوسوک بخاطر تاخیر ا.ت داشت کلافه میشد که بلاخره دیدش.داشت با آرامش و در عین بیخیالی به ماشین نزدیک میشد .
خیلی ریلکس سلامی کرد و سوار ماشین شد .هوسوک که با دیدن رفتارش بیشتر عصبانی شد بدون اینکه حرفی بزنه ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.
مسیرشون زیاد طولانی نبود ،حدود بیست دقیقه بعد هوسوک ماشین رو پارک کرد بود.جفتشون مقابل یه در ایستاده بودن .
ا.ت به تابلوی نورانی بالای سرشون نگاهی انداخت .
" کلاب شبانه اکیشا "
از همین الان حس عجیبی داشت.دنبال دوستش داخل شد و وقتی که دید ازشون درخواست نشون دادن کارت شناسایی نکردن باعث تعجبش شد
" هوسوک این احمقا براشون مهم نیست ما اصلا به سن قانونی رسیدیم یا نه ؟"
" اینجا فقط یه قانون داره ا.ت "
" خب چه قانونی گذاشتی؟"
" اون خط رو جلوی در ورودی میبینی ؟ وقتی ازش رد میشی باید کسی که تا قبل ورود بودی رو فراموش کنی ... یه شب رو بدون اینکه به دغدغه هات فکر کنی میگذرونی...ممکنه اینجا افرادی رو ببینی که دارن با خوشحالی تو بغل هم میرقصن در صورتی که شاید همونا صبح امروز تا سر حد مرگ همدیگه رو کتک زده باشن"
خیلی ریلکس سلامی کرد و سوار ماشین شد .هوسوک که با دیدن رفتارش بیشتر عصبانی شد بدون اینکه حرفی بزنه ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.
مسیرشون زیاد طولانی نبود ،حدود بیست دقیقه بعد هوسوک ماشین رو پارک کرد بود.جفتشون مقابل یه در ایستاده بودن .
ا.ت به تابلوی نورانی بالای سرشون نگاهی انداخت .
" کلاب شبانه اکیشا "
از همین الان حس عجیبی داشت.دنبال دوستش داخل شد و وقتی که دید ازشون درخواست نشون دادن کارت شناسایی نکردن باعث تعجبش شد
" هوسوک این احمقا براشون مهم نیست ما اصلا به سن قانونی رسیدیم یا نه ؟"
" اینجا فقط یه قانون داره ا.ت "
" خب چه قانونی گذاشتی؟"
" اون خط رو جلوی در ورودی میبینی ؟ وقتی ازش رد میشی باید کسی که تا قبل ورود بودی رو فراموش کنی ... یه شب رو بدون اینکه به دغدغه هات فکر کنی میگذرونی...ممکنه اینجا افرادی رو ببینی که دارن با خوشحالی تو بغل هم میرقصن در صورتی که شاید همونا صبح امروز تا سر حد مرگ همدیگه رو کتک زده باشن"
۵.۳k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.