پارت 2❤💎
صبح
ویو ات
(از خواب بیدار شدم یه دوش گرفتم و لباسم رو پوشیدم و رفتم بیرون که سانمی و رنگکوکو رودیدم)
ات: سلام صبح بخیر
سانمی و رنگکوکو: صبح بخیر
رنگکوکو: بیایید بریم گشت بزنیم تو جنگل
سانمی: من و ات طرف غرب جنگل میریم تو برو طرف شرق
رنگکوکو: باشه
(داشتیم گشت میزدیم که گفتم)
ات: سانمی
سانمی: جانم
ات: میگم کدوم اهریمن تو صبح پیدا میشه
سانمی: بیای برگردیم شب بیاییم
ات: باشه
(برگشتیم که دیدیم رنگکوکو برگشته)
ات: سلام
رنگکوکو: سلام
سانمی: چرا برگشتی
رنگکوکو: شماها چرا برگشتین
ات: خب تو روز روشن اهریمنی بیرون نمیاد
رنگکوکو: منم همینطور بریم غذا بخوریم
سانمی و ات: باشه
(رفتیم تو و غذا خوردیم)
ات: حوصله ام سر رفته
سانمی: منم همینطور
رنگکوکو: من میرم بیرون
ات: باشه
(بعد از رفتن رنگکوکو)
سانمی: نظرت چیه بریم دره
ات: باشه
(رسیدیم دره)
ات:(من خودمو از قصد انداختم تو آب)
سانمی: داری چیکار میکنی؟
ات: نجاتم بده
(ات غرق شد سانمی ات رو از اب اورد بیرون ات بیهوش بود مجبور شد تنفس دهن به دهن بده و اینکارو کرد او ات بهوش اومد)
سانمی: چرا اینکارو کردی (باداد)
ات: میخواستم ببینم بهم اهمیت میدی
سانمی: ممکن بود بمیری دیوونه
ات: من به اندازه تو دیوونه نیستم
سانمی: بیا بریم لباساتو عوض کن
ات: باشه
سانمی:(تو ذهنش من واقعا عاشق ات ام ولی چجوری بهش بگم)
ات: سانمی سانمی
سانمی: چیه
ات: سه ساعته دارم صدات میکنم کجایی
سانمی: رسیدیم
ات: باشه بحثو عوض کن من میرم لباسمو عوض کنم
سانمی: باشه
(ات لباسشو خشک کرد و لباس فرمشو پوشید)
سانمی: میشه باهات حرف بزنم
ات: البته چرا که نه
سانمی: من ازت خوشم میاد میشه چند وقتی باهم باشیم
ات: باشه شب شده بریم دنبال شیطان
سانمی: باشه
ات: رایحه شیطان رو حس میکنم اونم ۳تا خیلی نزدیکن مواظب باش
سانمی: باشه
شیطان: چه بوی خوشمزه ای میخوام ببینم چه مزه ای میدین (لبخند شیطانی)
ات: میخوای چطوری بمیری(خنده های شیطانی)
سانمی: خشمت رو کنترل کن
ات: دیگه از دست رفتم حالا تو شیطان کوچولو میخواد بازی کنه باشه بازی میکنیم نور درخشان ماه فرم پنجم
(در یک ضربه شیطان رو تیکه تیکه کردم)
ات: نفر بعدی که میخواد بمیره
سانمی: خودتو کنترل کن
ات: سانمی لطفا ساکت باش
سانمی:.......... فرم سوم (سر شیطان رو برید)
ات: یه دونه مونده مال منه نفرت مطلق فرم دهم
(با سانمی همزمان سر شیطان رو بریدنند)
ات: نمیدونستم قراره بیای
سانمی: منم همینطور بیا بریم ببینیم رنگکوکو کجاس
ات: باش
(وقتی برگشتیم رنگکوکو رودیدیم)
رنگکوکو: سلام خوبید
سانمی: من خوبم
ات: منم همینطور
(وقتی برگشتیم من رفتم به عمارت پروانه)
ویو ات
(از خواب بیدار شدم یه دوش گرفتم و لباسم رو پوشیدم و رفتم بیرون که سانمی و رنگکوکو رودیدم)
ات: سلام صبح بخیر
سانمی و رنگکوکو: صبح بخیر
رنگکوکو: بیایید بریم گشت بزنیم تو جنگل
سانمی: من و ات طرف غرب جنگل میریم تو برو طرف شرق
رنگکوکو: باشه
(داشتیم گشت میزدیم که گفتم)
ات: سانمی
سانمی: جانم
ات: میگم کدوم اهریمن تو صبح پیدا میشه
سانمی: بیای برگردیم شب بیاییم
ات: باشه
(برگشتیم که دیدیم رنگکوکو برگشته)
ات: سلام
رنگکوکو: سلام
سانمی: چرا برگشتی
رنگکوکو: شماها چرا برگشتین
ات: خب تو روز روشن اهریمنی بیرون نمیاد
رنگکوکو: منم همینطور بریم غذا بخوریم
سانمی و ات: باشه
(رفتیم تو و غذا خوردیم)
ات: حوصله ام سر رفته
سانمی: منم همینطور
رنگکوکو: من میرم بیرون
ات: باشه
(بعد از رفتن رنگکوکو)
سانمی: نظرت چیه بریم دره
ات: باشه
(رسیدیم دره)
ات:(من خودمو از قصد انداختم تو آب)
سانمی: داری چیکار میکنی؟
ات: نجاتم بده
(ات غرق شد سانمی ات رو از اب اورد بیرون ات بیهوش بود مجبور شد تنفس دهن به دهن بده و اینکارو کرد او ات بهوش اومد)
سانمی: چرا اینکارو کردی (باداد)
ات: میخواستم ببینم بهم اهمیت میدی
سانمی: ممکن بود بمیری دیوونه
ات: من به اندازه تو دیوونه نیستم
سانمی: بیا بریم لباساتو عوض کن
ات: باشه
سانمی:(تو ذهنش من واقعا عاشق ات ام ولی چجوری بهش بگم)
ات: سانمی سانمی
سانمی: چیه
ات: سه ساعته دارم صدات میکنم کجایی
سانمی: رسیدیم
ات: باشه بحثو عوض کن من میرم لباسمو عوض کنم
سانمی: باشه
(ات لباسشو خشک کرد و لباس فرمشو پوشید)
سانمی: میشه باهات حرف بزنم
ات: البته چرا که نه
سانمی: من ازت خوشم میاد میشه چند وقتی باهم باشیم
ات: باشه شب شده بریم دنبال شیطان
سانمی: باشه
ات: رایحه شیطان رو حس میکنم اونم ۳تا خیلی نزدیکن مواظب باش
سانمی: باشه
شیطان: چه بوی خوشمزه ای میخوام ببینم چه مزه ای میدین (لبخند شیطانی)
ات: میخوای چطوری بمیری(خنده های شیطانی)
سانمی: خشمت رو کنترل کن
ات: دیگه از دست رفتم حالا تو شیطان کوچولو میخواد بازی کنه باشه بازی میکنیم نور درخشان ماه فرم پنجم
(در یک ضربه شیطان رو تیکه تیکه کردم)
ات: نفر بعدی که میخواد بمیره
سانمی: خودتو کنترل کن
ات: سانمی لطفا ساکت باش
سانمی:.......... فرم سوم (سر شیطان رو برید)
ات: یه دونه مونده مال منه نفرت مطلق فرم دهم
(با سانمی همزمان سر شیطان رو بریدنند)
ات: نمیدونستم قراره بیای
سانمی: منم همینطور بیا بریم ببینیم رنگکوکو کجاس
ات: باش
(وقتی برگشتیم رنگکوکو رودیدیم)
رنگکوکو: سلام خوبید
سانمی: من خوبم
ات: منم همینطور
(وقتی برگشتیم من رفتم به عمارت پروانه)
۳.۹k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.