فیک (شجاعت یا حقیقت؟) part 5
جرعت یا حقیقت ؟
پارت 5
چشمای هوسوک از ذوق برقی زد و سو وون رو بغل کرد ...
+ منم دوست دارم ...!
قلب سو وون لحظه ای از تپش ایستاد
هوسوک ادامه داد
+ مگه میشه ادم دوست صمیمیشو دوست نداشته باشه ؟
سو وون میخاست یقه جیهوپو بگیره و بگه نه به عنوان یه دوست !
اما متقابلا فقط بغلش کرد نمیدوست تا کی قراره این دردو تحمل کنه چرا تموم نمیشه ؟ چرا نمیتونست بهش بگه دوسش داره ؟ چرا نمیتونست بگه پنج ساله با تمام وجود عاشقشه ؟!
سو وون از فرصت افتضاح بازاری که به وجود اورده بود استفاده کرد
- اینو گفتم که بدونی ...
+ چی ؟
- من جیمینو دوس ندارم :/
جیهوپ متعجب گفت
+ واقعااا ؟ پس کیو دوس داری ؟ یونگی یا کوک یا نامجون یا تهیو...
- یاااا بسععه اصن مونا رو دوس دارم خوبه ؟!
هوسوک لب پائینشو گاز گرفت
+ تا قضیه به جای باریک نرسیده بهتره بس کنم
- دقیقا !
*****
با کمک جیمین تقریبا سه تا پرچم جمع کرده بودن !
کنار یه درخت نشستن که جیمین بلند شد و گفت : من میرم پرچمای بیشتری پیدا کنم !
هر دو سری تکون دادن بعد از دور شدن جیمین سو وون سرشو بی حال روی شونه هوسوک گذاشت
+ چیه کوچولو ؟ حال نداری !
- خستم هوسوکااا خسته !
هوسوک دستشو بین موهای سو وون برد و نوازشش کرد
+ همینجا استراحت کن رو شونه من همیشه جا برای تو هست ! :)
جیهوپ دستای سو وون توی دستش گرفت
+ یااا چرا انقد دستات سرده ؟!
جیهوپ به صورت سو وون خیره شد و متوجه عرق سرد روی پیشونیش شد ...
+ وااای نه ! فک کنم سرما خوردی !
هوسوک لباشو روی پیشونی سو وون گذاشت و بعد با هول و ولا گفت
+ داغییی سو وون
سو وون به زور چشماشو باز نگه داشت تا بتونه هوسوکو ببینه صداهای اطرافش نا واضح بود ...
+ وای خیلی داغی حالا چیکار کنم ؟ فک کنم دیشب سرما خوردی !
تنها راهی که به نظرش رسید خنک کردن سو وون بود بطری ابو باز کرد و صورت و دستای سو وونو خیس کرد و اروم شروع کرد به باز کردن چند تا دکمه اول پیرهن سو وون
****
جیمین با دیدن صحنه رو به روش تمام پرچما از دستش ریخت
جیمین : هی...هیونگ !
جیهوپ همونطور که سو وون سرشو به درخت تکیه داده بود و چشماش بسته بود داشت دکمه های پیرهنشو باز میکرد
جیمین : ن..نه ! چیکار داری میکنی ؟!
جیهوپ برگشت سمت جیمین
+ ها چیه ؟
جیمین : هیون...گ نباید با دختر مردم اینکارو بکنی !
جیهوپ قیافه پوکر گرفت
+ چیکار ؟ :/
پارت 5
چشمای هوسوک از ذوق برقی زد و سو وون رو بغل کرد ...
+ منم دوست دارم ...!
قلب سو وون لحظه ای از تپش ایستاد
هوسوک ادامه داد
+ مگه میشه ادم دوست صمیمیشو دوست نداشته باشه ؟
سو وون میخاست یقه جیهوپو بگیره و بگه نه به عنوان یه دوست !
اما متقابلا فقط بغلش کرد نمیدوست تا کی قراره این دردو تحمل کنه چرا تموم نمیشه ؟ چرا نمیتونست بهش بگه دوسش داره ؟ چرا نمیتونست بگه پنج ساله با تمام وجود عاشقشه ؟!
سو وون از فرصت افتضاح بازاری که به وجود اورده بود استفاده کرد
- اینو گفتم که بدونی ...
+ چی ؟
- من جیمینو دوس ندارم :/
جیهوپ متعجب گفت
+ واقعااا ؟ پس کیو دوس داری ؟ یونگی یا کوک یا نامجون یا تهیو...
- یاااا بسععه اصن مونا رو دوس دارم خوبه ؟!
هوسوک لب پائینشو گاز گرفت
+ تا قضیه به جای باریک نرسیده بهتره بس کنم
- دقیقا !
*****
با کمک جیمین تقریبا سه تا پرچم جمع کرده بودن !
کنار یه درخت نشستن که جیمین بلند شد و گفت : من میرم پرچمای بیشتری پیدا کنم !
هر دو سری تکون دادن بعد از دور شدن جیمین سو وون سرشو بی حال روی شونه هوسوک گذاشت
+ چیه کوچولو ؟ حال نداری !
- خستم هوسوکااا خسته !
هوسوک دستشو بین موهای سو وون برد و نوازشش کرد
+ همینجا استراحت کن رو شونه من همیشه جا برای تو هست ! :)
جیهوپ دستای سو وون توی دستش گرفت
+ یااا چرا انقد دستات سرده ؟!
جیهوپ به صورت سو وون خیره شد و متوجه عرق سرد روی پیشونیش شد ...
+ وااای نه ! فک کنم سرما خوردی !
هوسوک لباشو روی پیشونی سو وون گذاشت و بعد با هول و ولا گفت
+ داغییی سو وون
سو وون به زور چشماشو باز نگه داشت تا بتونه هوسوکو ببینه صداهای اطرافش نا واضح بود ...
+ وای خیلی داغی حالا چیکار کنم ؟ فک کنم دیشب سرما خوردی !
تنها راهی که به نظرش رسید خنک کردن سو وون بود بطری ابو باز کرد و صورت و دستای سو وونو خیس کرد و اروم شروع کرد به باز کردن چند تا دکمه اول پیرهن سو وون
****
جیمین با دیدن صحنه رو به روش تمام پرچما از دستش ریخت
جیمین : هی...هیونگ !
جیهوپ همونطور که سو وون سرشو به درخت تکیه داده بود و چشماش بسته بود داشت دکمه های پیرهنشو باز میکرد
جیمین : ن..نه ! چیکار داری میکنی ؟!
جیهوپ برگشت سمت جیمین
+ ها چیه ؟
جیمین : هیون...گ نباید با دختر مردم اینکارو بکنی !
جیهوپ قیافه پوکر گرفت
+ چیکار ؟ :/
۶۸.۳k
۳۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.