.
.
.
.
.
در اتاق عمل
.
دکترها به جان قلبم افتاده اند
.
تا طو را
.
از آن بیرون بکشند
.
کاش مثل مسجدها
.
همیشه رو به قبله بودم
.
روبه روی پوستری پر از کوه های
.
سر به فلک کشیده ایستاده ام
.
و طو را صدا می زنم
.
آیا صدایم به خودم باز خواهد گشت؟
.
ما در هیچ عکسی
.
این طور واقعی به هم فکر نکرده بودیم
.
شاید آن عکاس
.
که بعد از آن عکس خودکشی کرد
.
راه های فرار از دنیا را خوب می دانست
.
شاید آن دو نفر
.
که از دور یک نفر به نظر می رسیدند ما بودیم
.
که از کنار هم گذشتیم
.
از کنار هم گذشتیم
.
هم گذشتیم
.
گذشتیم
.
حالم *بد* است
.
پرستارها مرگم را فهمیده اند
.
و هر کدام
.
شانه خالی می کنند
.
از گفتن این خبر
.
.
.
.
.
.
در اتاق عمل
.
دکترها به جان قلبم افتاده اند
.
تا طو را
.
از آن بیرون بکشند
.
کاش مثل مسجدها
.
همیشه رو به قبله بودم
.
روبه روی پوستری پر از کوه های
.
سر به فلک کشیده ایستاده ام
.
و طو را صدا می زنم
.
آیا صدایم به خودم باز خواهد گشت؟
.
ما در هیچ عکسی
.
این طور واقعی به هم فکر نکرده بودیم
.
شاید آن عکاس
.
که بعد از آن عکس خودکشی کرد
.
راه های فرار از دنیا را خوب می دانست
.
شاید آن دو نفر
.
که از دور یک نفر به نظر می رسیدند ما بودیم
.
که از کنار هم گذشتیم
.
از کنار هم گذشتیم
.
هم گذشتیم
.
گذشتیم
.
حالم *بد* است
.
پرستارها مرگم را فهمیده اند
.
و هر کدام
.
شانه خالی می کنند
.
از گفتن این خبر
.
.
.
۷۹۲
۲۴ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.