داستان عضو هشتم بی تی اس ۴
زنگ ورزش بود
تو و جونگ کوک با یه دختر دیگه که دوست.ا/ت بود ارشاد کلاس بودید
یعنی کمر سیاه بودید
و شما در حال دویدن در جلو بودید جونگ کوک همش سعی میکرد از صف خارج شه تا کنار ا/ت باشه
بعد که اون روز تموم شده بود با همه سختی داشتی می رفتی خونه که چند نفر بهت حمله کردن
یکی به ا/ت چاقو زد همه ی اونا فرار کردن
ا/ت از هوش رفت
از زبون اعضا
مسیر خانه ی ما با ا/ت یکیه ولی یه دختر دیدیم خیلی شبیه ا/ت بود نزدیک شدیم دیدیم ا/ت بود که از هوش رفته بغلش کردیم بردیم خانه ی خودمون
تو و جونگ کوک با یه دختر دیگه که دوست.ا/ت بود ارشاد کلاس بودید
یعنی کمر سیاه بودید
و شما در حال دویدن در جلو بودید جونگ کوک همش سعی میکرد از صف خارج شه تا کنار ا/ت باشه
بعد که اون روز تموم شده بود با همه سختی داشتی می رفتی خونه که چند نفر بهت حمله کردن
یکی به ا/ت چاقو زد همه ی اونا فرار کردن
ا/ت از هوش رفت
از زبون اعضا
مسیر خانه ی ما با ا/ت یکیه ولی یه دختر دیدیم خیلی شبیه ا/ت بود نزدیک شدیم دیدیم ا/ت بود که از هوش رفته بغلش کردیم بردیم خانه ی خودمون
۶.۹k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.