p8 وقتی عضو هشتم بودی
جیسو از اتاق اومد بیرون
جیسو: ا/ت واقلا ممنون میتونی بری بهمون گیر میدن
ا/ت: باشه
جیسو ا/ت رو بغل کرد
که یهو جیسو چشمش به جیمین افتاد
جیسو: عععع واایییی... سلام اقای پارک
جیمین: سلام خانم جیسو راحت باشید
جیسو: ممنون
ا/ت: خب جیسو کاری باهام نداری؟
جیسو: نه ممنون ا/ت من خیلی خوشبختم که دوستی مثل تو دارم
ا/ت: قربونت عشقم
ا/ت: خدافظ جیسو فردا میام دنبالت
جیسو: باشه خدافظ
جیمین: ا/ت باهم بریم؟
ا/ت: باشه
ا/ت ویو
تا خواستیم از بیمارستان بیایم بیرون حالت تهوو گرفتم خواستم بالا بیارم که به جیمین گفتم و سری رفتیم تو دستشویی و بالا اوردم
جیمین:ا/ت خوبی؟
ا/ت:(🤢) نه
جیمین سریع رفت و یه دکتر رو خبر کرد سریع اومدن و ماینش کردن
جیمین: اقای دکتر حالش خوبه؟
دکتر: حالش خوب میشه ولی نباید استرس داشته باشه یا بهش فشار بیاد
جیمین: ممنون
بعد ده مین
ا/ت حالش خوب شده بود و داشت با جیمین حرف میزد
ا/ت: جیمین چرا دکتر خبر کردی من کلا از بچگی ایم طوری بودم مثلا روز های قبل از امتحان اول بالا میاوردم بعد امتحان میدادم
جیمین: خب نگرانت شدم نمیدونستم
ا/ت: ممنون جیمین
جیمین: چرا؟
ا/ت: همین که کنارمی
جیمین: 😇♥
جیمین زنگ زد به یکی از بادیگارد ها و گفت ماشین ا/ت رو بیاره
جیمین پشت فرمون نشست و ا/ت هم اون طرف
وقتی داشتیم بر میگشتیم حرفی بینمون ردو بلد نشد
.... ادامه دارد
بچه ها امروز بازم پارت میزارم الان هم جلو مهمونامون نوشتم
بچه ها هرکی پارت بعد رو میخواد تو دایرکت بگه تا واسش بفرستم
جیسو: ا/ت واقلا ممنون میتونی بری بهمون گیر میدن
ا/ت: باشه
جیسو ا/ت رو بغل کرد
که یهو جیسو چشمش به جیمین افتاد
جیسو: عععع واایییی... سلام اقای پارک
جیمین: سلام خانم جیسو راحت باشید
جیسو: ممنون
ا/ت: خب جیسو کاری باهام نداری؟
جیسو: نه ممنون ا/ت من خیلی خوشبختم که دوستی مثل تو دارم
ا/ت: قربونت عشقم
ا/ت: خدافظ جیسو فردا میام دنبالت
جیسو: باشه خدافظ
جیمین: ا/ت باهم بریم؟
ا/ت: باشه
ا/ت ویو
تا خواستیم از بیمارستان بیایم بیرون حالت تهوو گرفتم خواستم بالا بیارم که به جیمین گفتم و سری رفتیم تو دستشویی و بالا اوردم
جیمین:ا/ت خوبی؟
ا/ت:(🤢) نه
جیمین سریع رفت و یه دکتر رو خبر کرد سریع اومدن و ماینش کردن
جیمین: اقای دکتر حالش خوبه؟
دکتر: حالش خوب میشه ولی نباید استرس داشته باشه یا بهش فشار بیاد
جیمین: ممنون
بعد ده مین
ا/ت حالش خوب شده بود و داشت با جیمین حرف میزد
ا/ت: جیمین چرا دکتر خبر کردی من کلا از بچگی ایم طوری بودم مثلا روز های قبل از امتحان اول بالا میاوردم بعد امتحان میدادم
جیمین: خب نگرانت شدم نمیدونستم
ا/ت: ممنون جیمین
جیمین: چرا؟
ا/ت: همین که کنارمی
جیمین: 😇♥
جیمین زنگ زد به یکی از بادیگارد ها و گفت ماشین ا/ت رو بیاره
جیمین پشت فرمون نشست و ا/ت هم اون طرف
وقتی داشتیم بر میگشتیم حرفی بینمون ردو بلد نشد
.... ادامه دارد
بچه ها امروز بازم پارت میزارم الان هم جلو مهمونامون نوشتم
بچه ها هرکی پارت بعد رو میخواد تو دایرکت بگه تا واسش بفرستم
۵۹.۵k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.