چندپارتی هری پاتر
چندپارتی عشق در هاگوارتز
Part10
ات ویو:رفتم جلو تر که گل رو بچینم اما یهو زیر پام خالی شد و افتادم پایین....معلوم نبود که چوب دستیم کجا افتاده و من انگار تو یه گودال عمیق افتاده بودم...وایی اینجا چرا انقدر تاریکه چرا انقدر بسته و تنگه آروم باش ات به اعصاب خودت مسلط باش الان چیکار باید بکنم...الان باید جیغ بزنم....نه با جیغ زدنم فقط حنجرم آسیب میبینه ولی یکم باید داد بزنم شای هری و دراکو بشنون
ات:کمک(داد).......کمک کنین من افتادم تو یه گودال(داد)
کلی اینجوری داد زدم اما کسی نشنید دیگه ناامید شده بودم که یهو یه صداهایی شنیدم مثل صدای مار بود نگو که الان باز باید با یه مار رو به رو بشم صدا ها هی نزدیک و نزدیک تر میشدن...خوب بود یکم نور ماه رو داشتم که فقط جلوی پام معلوم بود یهو یه مار اومد جلوی پام...خیلی دلم میخواد جیغ بزنم اما نباید شلوغش کنم اگه بفهمه احساس ترس میکنم نیشم میزنه اما نتونستم خودم رو کنترل کنم و جیغ کوچیکی از لبام خارج شد و یهو دردی رو روی مچ پاهام احساس کردم و کم کم چشمام بسته شدن و همه چیز سیاه شدن
هری:از نظرت ات زیادی دیر نکرده؟
دراکو:چرا دیر کرده؟
هری:نکنه چیزی شده باشه؟
دراکو:انقدر منفی فکر نکن پاتر......ولی راست میگی بریم ببینیم چی شده
هری:من میرم تو بمون
دراکو:چرا تو باید بری و من نیام؟!
هری:بحث نکن بزار من اول برم بعد تو بیا
دراکو:من اول باید برم
هری:هوف ولش کن اصلا بیا با هم بریم
دراکو:بریم
هری:ات(داد)
دراکو:ات کجایی؟؟(داد)
ادامه دارد......
Part10
ات ویو:رفتم جلو تر که گل رو بچینم اما یهو زیر پام خالی شد و افتادم پایین....معلوم نبود که چوب دستیم کجا افتاده و من انگار تو یه گودال عمیق افتاده بودم...وایی اینجا چرا انقدر تاریکه چرا انقدر بسته و تنگه آروم باش ات به اعصاب خودت مسلط باش الان چیکار باید بکنم...الان باید جیغ بزنم....نه با جیغ زدنم فقط حنجرم آسیب میبینه ولی یکم باید داد بزنم شای هری و دراکو بشنون
ات:کمک(داد).......کمک کنین من افتادم تو یه گودال(داد)
کلی اینجوری داد زدم اما کسی نشنید دیگه ناامید شده بودم که یهو یه صداهایی شنیدم مثل صدای مار بود نگو که الان باز باید با یه مار رو به رو بشم صدا ها هی نزدیک و نزدیک تر میشدن...خوب بود یکم نور ماه رو داشتم که فقط جلوی پام معلوم بود یهو یه مار اومد جلوی پام...خیلی دلم میخواد جیغ بزنم اما نباید شلوغش کنم اگه بفهمه احساس ترس میکنم نیشم میزنه اما نتونستم خودم رو کنترل کنم و جیغ کوچیکی از لبام خارج شد و یهو دردی رو روی مچ پاهام احساس کردم و کم کم چشمام بسته شدن و همه چیز سیاه شدن
هری:از نظرت ات زیادی دیر نکرده؟
دراکو:چرا دیر کرده؟
هری:نکنه چیزی شده باشه؟
دراکو:انقدر منفی فکر نکن پاتر......ولی راست میگی بریم ببینیم چی شده
هری:من میرم تو بمون
دراکو:چرا تو باید بری و من نیام؟!
هری:بحث نکن بزار من اول برم بعد تو بیا
دراکو:من اول باید برم
هری:هوف ولش کن اصلا بیا با هم بریم
دراکو:بریم
هری:ات(داد)
دراکو:ات کجایی؟؟(داد)
ادامه دارد......
۱۶.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.