پارت:۵
پارت:۵
کارم تموم شدع بود خیلی خستع بودم جکسون گف خدش بقیع کار هارو انجام میدع منم پیش بندمو در اوردم و اویزونش کردم کیف و گشیمو برداشتم و از کافه خارج شدم داشتم میرفتم ک دیدم بازم این وون ایستادع داشتم فرار میکردم ک یکی پیادع شد میخواس من بیهوش کنع منم چوم رزمی کار بود زدم با ی حرکت ناقصش کردم(افری🗿🤝🏻)
کوک: ای بی عرضه روی ی دختر نتونست..نگاه چی میکنی ها برو بیهوشش کن(داد)
ات: چیزی نفهمیدم و سیاهی مطلق
کوک: بغلش کردم و نشوندمش روی پاهام و سرشو نوازش میکردم خیلی تشنه بودم رفتم از گرندش یکم خون خوردم خیلی خوش مزع بود لباشو بوسیدم و ب صورتش خیرع شدم چطور میتونع ی ادم انق جذاب و خوشگل باشع بد چن مین رسیدیم براید بغلش کردم بردمش ب اتاق خودم و خودم پیشش دراز کشیدم
ات: با سردرد عجیبی از خواب بیدار شدم من کجام ا..این میخواسم جیغ بکشم ک جلو دهنمو گرفتم این همون پ..پسرع ک توی کافع بود من پیشش چیکار میکنم اروم اروم پا شدم از اتاق خارج شدم داشتم میرفتم ک یکی منو گرف: جیغغغغ ولم کنننننن
کوک: با صدای جیغ از خواب بیدار شدم دیدم ات پیشم نیس زود رفتم پایین داشتم از راه پله میومدم پایین: اینجا چ خبر.....
بادیگارد: قربان داشتن فرار میکردن ماهم گرفتیمش
ات: ولمکن عوضییی چی از جونم میخوای؟ اروم اروم اومد نزدیکم ترسیدم زدم ب دی*ک یکی از بادیگاردا افتاد زمین خاستم برم ک یکی دستمو گرف: کجا با این سرعت کوچولو تازع اولاشع(پوزخند) منو انداخت رو دوشش تقلا میکردم بیام پایین ولی اون ب چپشم نبود منو انداخت روی روی تخت
ات: چی میخوای از جونم ولم کن هروز میومدی کافه قهوه میخوردی ها!!!!
کوک: وات فاک چ ربطی دارع://///
دمکه های پیراهنمو باز کردم و اروم روش خیمه زدم
ات: چ...چی کار میکنی با چیز نرمی رو لبام چشمام از کاسه در اومدن
ا..اون منو بوسید(نه منو🗿)
و اسمات......
شرطا:
لایک:۵
کارم تموم شدع بود خیلی خستع بودم جکسون گف خدش بقیع کار هارو انجام میدع منم پیش بندمو در اوردم و اویزونش کردم کیف و گشیمو برداشتم و از کافه خارج شدم داشتم میرفتم ک دیدم بازم این وون ایستادع داشتم فرار میکردم ک یکی پیادع شد میخواس من بیهوش کنع منم چوم رزمی کار بود زدم با ی حرکت ناقصش کردم(افری🗿🤝🏻)
کوک: ای بی عرضه روی ی دختر نتونست..نگاه چی میکنی ها برو بیهوشش کن(داد)
ات: چیزی نفهمیدم و سیاهی مطلق
کوک: بغلش کردم و نشوندمش روی پاهام و سرشو نوازش میکردم خیلی تشنه بودم رفتم از گرندش یکم خون خوردم خیلی خوش مزع بود لباشو بوسیدم و ب صورتش خیرع شدم چطور میتونع ی ادم انق جذاب و خوشگل باشع بد چن مین رسیدیم براید بغلش کردم بردمش ب اتاق خودم و خودم پیشش دراز کشیدم
ات: با سردرد عجیبی از خواب بیدار شدم من کجام ا..این میخواسم جیغ بکشم ک جلو دهنمو گرفتم این همون پ..پسرع ک توی کافع بود من پیشش چیکار میکنم اروم اروم پا شدم از اتاق خارج شدم داشتم میرفتم ک یکی منو گرف: جیغغغغ ولم کنننننن
کوک: با صدای جیغ از خواب بیدار شدم دیدم ات پیشم نیس زود رفتم پایین داشتم از راه پله میومدم پایین: اینجا چ خبر.....
بادیگارد: قربان داشتن فرار میکردن ماهم گرفتیمش
ات: ولمکن عوضییی چی از جونم میخوای؟ اروم اروم اومد نزدیکم ترسیدم زدم ب دی*ک یکی از بادیگاردا افتاد زمین خاستم برم ک یکی دستمو گرف: کجا با این سرعت کوچولو تازع اولاشع(پوزخند) منو انداخت رو دوشش تقلا میکردم بیام پایین ولی اون ب چپشم نبود منو انداخت روی روی تخت
ات: چی میخوای از جونم ولم کن هروز میومدی کافه قهوه میخوردی ها!!!!
کوک: وات فاک چ ربطی دارع://///
دمکه های پیراهنمو باز کردم و اروم روش خیمه زدم
ات: چ...چی کار میکنی با چیز نرمی رو لبام چشمام از کاسه در اومدن
ا..اون منو بوسید(نه منو🗿)
و اسمات......
شرطا:
لایک:۵
۴۶.۲k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.