p29 🩸
ویو یوری سا :
از جین و یومی زود تر رسیدم عمارت رفتم توی اتاقم دوش گرفتم رفتم پایین که جین و یومی وارد عمارت شدند
یومی : او او خانوم یوری سا بالاخره پیداش شد
لبخندی زدم و رفتم سمتش بغلم کرد
یوری : چقدر دلم برات تنگ شده بود .....
یومی : منم ....
جین : خو بسه دیگه فهمیدیم ..... خو فندوقی کار ها چطور پیش میره ....
یوری : جین من دیگه 20 سالمه ....
جین : اگه تو حتی 80 سالت هم بشه بازم همون فندوق فهمیدی ....
یوری : چی بگم .... و راستی امروز با یکی از باند ها قرار داریم ....
جین : میرم ...
یومی : شما هم فقط کار کار کار ..... بابا من بعد دو سال ومدم سئول با خانوادم یکم خوش بگذرونیم و با هم باشیم ولی انگار نه نمیشه این کار همیشه باید باشه بسه بابا بجای شما من خسته شدم ....
جین : اواو ترمز کن .... بجای تو فک من درد گرفت ...
یومی : مگه اشتباه میگم ....
یوری : نه تو کاملا درست میگی ولی قول میدم تا ساعت ۶ برگردیم باشه تا اون موقع تو برو شرکت باشه از این به بعد شرکت رو به تو میسپارم .....
یومی : باشه پس من میرم شرکت .... مراقب خودتون باشید ....
یوری : چانگ سو ....
چانگ سو : بله خانوم ....
یومی رو ببر شرکت ....
چانگ سو : چشم.... بفرماید ....
یومی رفت و منو جین رفتیم توی اتاق کاریم ....
جین : مکس درخاست ملاقات داده ....
یوری : کجا !
جین : نیویورک
یوری : خو چند هفته دیگه میریم ...
جین : باشه .... کار توی شرکت چطور بود .... خانوم لیا
یوری : خوب بود ...
اجوما در زد
اجوما : خانوم چیزی میل دارید ....
یوری : دو تا قهوه بیار .....
اجوما : چشم ......
بعد رفت و درو بست .....
از جین و یومی زود تر رسیدم عمارت رفتم توی اتاقم دوش گرفتم رفتم پایین که جین و یومی وارد عمارت شدند
یومی : او او خانوم یوری سا بالاخره پیداش شد
لبخندی زدم و رفتم سمتش بغلم کرد
یوری : چقدر دلم برات تنگ شده بود .....
یومی : منم ....
جین : خو بسه دیگه فهمیدیم ..... خو فندوقی کار ها چطور پیش میره ....
یوری : جین من دیگه 20 سالمه ....
جین : اگه تو حتی 80 سالت هم بشه بازم همون فندوق فهمیدی ....
یوری : چی بگم .... و راستی امروز با یکی از باند ها قرار داریم ....
جین : میرم ...
یومی : شما هم فقط کار کار کار ..... بابا من بعد دو سال ومدم سئول با خانوادم یکم خوش بگذرونیم و با هم باشیم ولی انگار نه نمیشه این کار همیشه باید باشه بسه بابا بجای شما من خسته شدم ....
جین : اواو ترمز کن .... بجای تو فک من درد گرفت ...
یومی : مگه اشتباه میگم ....
یوری : نه تو کاملا درست میگی ولی قول میدم تا ساعت ۶ برگردیم باشه تا اون موقع تو برو شرکت باشه از این به بعد شرکت رو به تو میسپارم .....
یومی : باشه پس من میرم شرکت .... مراقب خودتون باشید ....
یوری : چانگ سو ....
چانگ سو : بله خانوم ....
یومی رو ببر شرکت ....
چانگ سو : چشم.... بفرماید ....
یومی رفت و منو جین رفتیم توی اتاق کاریم ....
جین : مکس درخاست ملاقات داده ....
یوری : کجا !
جین : نیویورک
یوری : خو چند هفته دیگه میریم ...
جین : باشه .... کار توی شرکت چطور بود .... خانوم لیا
یوری : خوب بود ...
اجوما در زد
اجوما : خانوم چیزی میل دارید ....
یوری : دو تا قهوه بیار .....
اجوما : چشم ......
بعد رفت و درو بست .....
۳.۴k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.