my angel/فرشته ی من

my angel/فرشته ی من

پارت:4

ویو ته:
(فردا شده)
امروز صبح ساعت ۷ بیدار شدم
اون دختری که دیروز دیدم خیلی خوشگل بود خیلی هم مهربونم بود
خیلی خوش حالم که تونستم شمارشو بگیرم
درهرحال هر جور شده باید امروز هم ببینمش
پس رفتم حموم و یه دوش ۱۰ مینی گرفت
و اومدم بیرون و بعد هم رفتم تا صبحونه بخورم
برای خودم یه قهوه و تخم مرغ و ژامبون درست کردم و خوردم
ساعت الان دیگه تقریبا ۸ بود
دیگه صبرم داشت تموم میشد برای همین سریع رفتم تا به ا/ت زنگ بزنم

ویو ا/ت:
امروز ساعت ۶:۳۰ از خواب بیدار شدم
رفتم یه دوش۱۵ مینی گرفتم و بعد هم برای خودم یه نسکافه درست کردم چون زیاد گشنم نبود
ساعت که دیگه تقریبا ۸ شده بود یهو دیدم گوشیم زنگ میخوره
دیدم تهیونگه،پس گوشی رو برداشتم
+الو؟
-سلام ا/ت
+سلام
-خواب بودی؟
+نه بیدارم
-اها اوکی،میگم میدونم که الان صبح زوده ولی میای همو ببینیم؟
+او..باشه فقت کی؟الان؟
-اره،میتونی بیای؟
+اره چرا که نه کجا همو بینیم؟
-توی پارک ساکورا(اسم بهتری به ذهنم نرسید..)
+اوکی،خدافظ
-خدافظ
اماده شدم و بعد راه افتادم که...

خوب شد؟