part 4
ویو ات به سمت اتاق آقا کیم رفتم تا یه موضوعه مهمی رو بهش بگم بعد از رسیدن به اتاق در زدم
نامجون: بفرمایید
ا.ت وارد اتاق شد
نامجون: سلام خوبی اینجا چی کار میکنی
ا.ت : میخواستم دوتا موضوع مهم رو بهتون بگم
نامجون: چیزی شده
ا.ت : نه نگران نباشید من یه ردی از اون گروه مافیا پیدا کردم
نامجون: خوب این که عالیه خوب موضوع دوم چیه
ا.ت: چون من الان باردار هستم نمتونم توی ماموریت ها حضور داشته باشم
نامجون: ا.ت تبریک میگم ولی حیف شد ما به توانایی تو توی تیر اندازی نیاز داریم
ا.ت: میدونم ولی دکتر به من گفته نیاید زیاد تحرک داشته باشم
نامجون: مشکلی نیست تو هک کردنت هم خوبه به بچه های امنیتی کمک کن
ا.ت:بله چشم
ات بعد از گذشتن احترام نظامی به سمت در رفت و با صدای نامجون ایستاد
نامجون: فقط یه چیزی برگه استراحت رو بیار تا بزارم توی پروندت
ا.ت: بله چشم
ا.ت اتاق نامجون رو ترک کرد و به سمت اتاق هه سو رفت
ویو ا.ت رفتم توی اتاق هه سو و گفتم
ا.ت: چطور به جونگکوک بگم که حامله هستم
هه سو: نمیدونم کارم تمام شد بیا بریم
ا.ت: کجا میخوای بریم
هه سو: بازار دیگه با ماشین اومدی
ا.ت: نه چطور
هه سو: اوکی بریم
ا.ت به همراه هه سو سوار ماشین شدن و به یکی از بزرگترین مرکز خرید های
ا.ت : خوب بگو بازار برای چی
هه سو: یه کفش کوچولو با یه لباس نوزاد میخریم بعد برگه آزمایش ت بزار توی یه جعبه امشب به کوک بده
ا.ت : فکر خوبیه بار آخرت باشه به شوهر من میگی کوک آقای جئون یا اگه سخته بگو جونگکوک 😡
هه سو: باشه بابا
ا.ت : آفرین دختر خوب
ا.ت و هه سو توی راه بودن که یه پیام ناشناس به گوشی ا.ت فرستاده شد
¿¿سلام خانم جئون اگه ...............
نظرتون رو به هم بگید ♡__♡
ببخشید بد شد :)
نامجون: بفرمایید
ا.ت وارد اتاق شد
نامجون: سلام خوبی اینجا چی کار میکنی
ا.ت : میخواستم دوتا موضوع مهم رو بهتون بگم
نامجون: چیزی شده
ا.ت : نه نگران نباشید من یه ردی از اون گروه مافیا پیدا کردم
نامجون: خوب این که عالیه خوب موضوع دوم چیه
ا.ت: چون من الان باردار هستم نمتونم توی ماموریت ها حضور داشته باشم
نامجون: ا.ت تبریک میگم ولی حیف شد ما به توانایی تو توی تیر اندازی نیاز داریم
ا.ت: میدونم ولی دکتر به من گفته نیاید زیاد تحرک داشته باشم
نامجون: مشکلی نیست تو هک کردنت هم خوبه به بچه های امنیتی کمک کن
ا.ت:بله چشم
ات بعد از گذشتن احترام نظامی به سمت در رفت و با صدای نامجون ایستاد
نامجون: فقط یه چیزی برگه استراحت رو بیار تا بزارم توی پروندت
ا.ت: بله چشم
ا.ت اتاق نامجون رو ترک کرد و به سمت اتاق هه سو رفت
ویو ا.ت رفتم توی اتاق هه سو و گفتم
ا.ت: چطور به جونگکوک بگم که حامله هستم
هه سو: نمیدونم کارم تمام شد بیا بریم
ا.ت: کجا میخوای بریم
هه سو: بازار دیگه با ماشین اومدی
ا.ت: نه چطور
هه سو: اوکی بریم
ا.ت به همراه هه سو سوار ماشین شدن و به یکی از بزرگترین مرکز خرید های
ا.ت : خوب بگو بازار برای چی
هه سو: یه کفش کوچولو با یه لباس نوزاد میخریم بعد برگه آزمایش ت بزار توی یه جعبه امشب به کوک بده
ا.ت : فکر خوبیه بار آخرت باشه به شوهر من میگی کوک آقای جئون یا اگه سخته بگو جونگکوک 😡
هه سو: باشه بابا
ا.ت : آفرین دختر خوب
ا.ت و هه سو توی راه بودن که یه پیام ناشناس به گوشی ا.ت فرستاده شد
¿¿سلام خانم جئون اگه ...............
نظرتون رو به هم بگید ♡__♡
ببخشید بد شد :)
۵.۰k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.