𝐃𝐢𝐟𝐟𝐢𝐜𝐮𝐥𝐭 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐩𝐚𝐫𝐭 ۷
(عشق دشوارپارت۷)
از اینکه زیاد جلب توجه کنم خوشم نمیومد برای همین رفتم یه گوشه خلوت نشستم یکم که گذشت جیمین رو دیدیم که میاد سمتم از جام بلند شدم و منم به سمتش قدم برداشتم
&سلام به آبجی خوشگلم
+سلام داداشی جونم
&حسابی خودتو خوشگل کردی برای کی ؟🤨
+مثلا برای کی ؟
& نمیدونم اونش رو تو باید بگی
+شاید برای خودم
&آها
+میدونستی مهمونی خیلی کسل کننده ای هست
&مهمونی به این خوبی کجاش بده ؟
+با آدماش حال نمیکنم
& مگه باهات چیکار کردن ها ؟
+یجوری آدم رو نگاه میکنن انگار آدم ندیدن
&شاید به خاطر اینکه خیلی خوشگل شدی و مثل ستاره ها میدرخشی
+اهوم
&من فعلا برم بای
+بای
جیمین که رفت رفتم یکم اطراف رو گشتم رو رفتم سر میز نوشیدنی ها و خوراکی ها و یه جام شراب برداشتم سمت دهنم بردم و یکم ازش نوشیدم بعد رفتم پیش بقیه مهمونا داشتم اطراف رو دید میزدم که چشمم خورد به یه پسره یکم که با دقت نگاهش کردم دیدم تهیونگه ولی اون اینجاچیکار میکنه اونم منو دید انگار اونم از اینکه منو دیده تعجب کرده بود
( تهیونگ ویو )
داشتم با مهمونا حرف میزدم که اون دختره جینا رو دیدم خدایی دختر خیلی خوشگلی بود و با اون لباس قرمز رنگ تو تن سفیدش خیلی خوشگل تر شده بود ولی اون اینجا چیکار میکنه داشت با تعجب نگاهم میکرد رفتم سمتش درست زل زده بود به چشمام و این باعث میشد قلبم ده برابر بیشتر از حالت های عادی بتپه اهههه لعنتی این قلب من چشه
_سلام
+سلام
_تو اینجا چیکار میکنی ؟
+تو خودت اینجا چیکار میکنی ؟
_یعنی نمیتونم به مهمونی شراکت جدیدم بیام ؟
+وایسا ببینم تو با داداشم قرار داد بستی ؟
_داداشت ؟
+اره جیمین داداش منه
_اونوقت چرا من تو رو نمیشناسم
+چون من از دوازده سالگی تو پاریس زندگی میکردم و چند روزی میشه برگشتم کره برای همین نه من کسی رو میشناسم نه کسی منو نمیشناسه
_پس جیمین داداش تو هست
+اره
_اوکی
داشتیم حرف میزدیم که جیمین اومد
&شما همدیگر رو میشناسین ؟
+نه به طور اتفاقی دیروز باهم آشنا شدیم !
_اره دیروز من تو ترافیک زدم به ماشین جینا خانوم ولی خوشبختانه اتفاق خاصی نیافتاد
&پس به طور کاملا اتفاقی ؟🤨
+ا... اره
آروم زدم به پای تهیونگ که از اتفاقای
دیروز سوتی نده و خوشبختانه قضیه رو زود فهمید و جعمش کرد
_خوب من دیگه برم به مهمونا سر بزنم
&فعلا
.....+
بعد از رفتن تهیونگ کارآگاه بازی های جیمین شروع شد
&باور کنم به طورهههه کاملا اتفاقی باهم آشنا شدید
+من کی به تو دروغ گفتم این باشه دومی
&اوکی (نگاه مشکوک)
+یاااا اینجوری نگاه نکن
&باشه
+آفرین 😚
&خودتو لوس نکن
+زد حال 😒
&حالا وقتشه که تو رو به همه معرفی کنم بیا بریم
اول جیمین رفت رو سکو و شرع کرد به حرف زدن
شرط ها : ۱۰ تا لایک و ۲۰ تا کامنت
از اینکه زیاد جلب توجه کنم خوشم نمیومد برای همین رفتم یه گوشه خلوت نشستم یکم که گذشت جیمین رو دیدیم که میاد سمتم از جام بلند شدم و منم به سمتش قدم برداشتم
&سلام به آبجی خوشگلم
+سلام داداشی جونم
&حسابی خودتو خوشگل کردی برای کی ؟🤨
+مثلا برای کی ؟
& نمیدونم اونش رو تو باید بگی
+شاید برای خودم
&آها
+میدونستی مهمونی خیلی کسل کننده ای هست
&مهمونی به این خوبی کجاش بده ؟
+با آدماش حال نمیکنم
& مگه باهات چیکار کردن ها ؟
+یجوری آدم رو نگاه میکنن انگار آدم ندیدن
&شاید به خاطر اینکه خیلی خوشگل شدی و مثل ستاره ها میدرخشی
+اهوم
&من فعلا برم بای
+بای
جیمین که رفت رفتم یکم اطراف رو گشتم رو رفتم سر میز نوشیدنی ها و خوراکی ها و یه جام شراب برداشتم سمت دهنم بردم و یکم ازش نوشیدم بعد رفتم پیش بقیه مهمونا داشتم اطراف رو دید میزدم که چشمم خورد به یه پسره یکم که با دقت نگاهش کردم دیدم تهیونگه ولی اون اینجاچیکار میکنه اونم منو دید انگار اونم از اینکه منو دیده تعجب کرده بود
( تهیونگ ویو )
داشتم با مهمونا حرف میزدم که اون دختره جینا رو دیدم خدایی دختر خیلی خوشگلی بود و با اون لباس قرمز رنگ تو تن سفیدش خیلی خوشگل تر شده بود ولی اون اینجا چیکار میکنه داشت با تعجب نگاهم میکرد رفتم سمتش درست زل زده بود به چشمام و این باعث میشد قلبم ده برابر بیشتر از حالت های عادی بتپه اهههه لعنتی این قلب من چشه
_سلام
+سلام
_تو اینجا چیکار میکنی ؟
+تو خودت اینجا چیکار میکنی ؟
_یعنی نمیتونم به مهمونی شراکت جدیدم بیام ؟
+وایسا ببینم تو با داداشم قرار داد بستی ؟
_داداشت ؟
+اره جیمین داداش منه
_اونوقت چرا من تو رو نمیشناسم
+چون من از دوازده سالگی تو پاریس زندگی میکردم و چند روزی میشه برگشتم کره برای همین نه من کسی رو میشناسم نه کسی منو نمیشناسه
_پس جیمین داداش تو هست
+اره
_اوکی
داشتیم حرف میزدیم که جیمین اومد
&شما همدیگر رو میشناسین ؟
+نه به طور اتفاقی دیروز باهم آشنا شدیم !
_اره دیروز من تو ترافیک زدم به ماشین جینا خانوم ولی خوشبختانه اتفاق خاصی نیافتاد
&پس به طور کاملا اتفاقی ؟🤨
+ا... اره
آروم زدم به پای تهیونگ که از اتفاقای
دیروز سوتی نده و خوشبختانه قضیه رو زود فهمید و جعمش کرد
_خوب من دیگه برم به مهمونا سر بزنم
&فعلا
.....+
بعد از رفتن تهیونگ کارآگاه بازی های جیمین شروع شد
&باور کنم به طورهههه کاملا اتفاقی باهم آشنا شدید
+من کی به تو دروغ گفتم این باشه دومی
&اوکی (نگاه مشکوک)
+یاااا اینجوری نگاه نکن
&باشه
+آفرین 😚
&خودتو لوس نکن
+زد حال 😒
&حالا وقتشه که تو رو به همه معرفی کنم بیا بریم
اول جیمین رفت رو سکو و شرع کرد به حرف زدن
شرط ها : ۱۰ تا لایک و ۲۰ تا کامنت
۱۴.۹k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.