رمان شراب خونی🤤🍷
#شراب_خونی
#part82
"ویو ات"
هوفففق لعنتی....کاشکی انقدر این اتاق ساکت نبود...اینجوری کلی فکر با خودم میکنم
صدای باز کردن کلید قفل در اومد و جیمن اومد تو
جیمین:چطوری ات؟
(چسب رو از روی دهن ات محکم کند...جوری که کنار لبش پر از خون شد)
جیمین:او...درد داشت؟هه
ات:دهن کثیفت رو ببند عوضی
جیمین:اومممم بلبل زبون هم که شدی؟
ات:هه تازه کجاشو دیدی؟
جیمین دست ات رو باز کرد
جیمین:دستت رو بده!
ات:نمیخوام!
جیمین:نمیخوای؟
(دست ات رو گرفت و اورد بالا...چنگال هاش دراومد و یک خراش عمیق روی دستش ایجاد کرد...ات از دستش کلی خون اومد ولی نمیخواست جلوی اون اشغال کم بیاره...!)
جیمین:امیدوارم دیگه انقدر زر زر نکنی
ات:....
جیمین:خب...چه خبر از اون عشق عوضیت؟هه...نیومد دنبالت نه؟
ات:دهنت و ببند اشغاللللل
جیمین:اذیت میشی؟یا نمیخوای باور کنی؟
ات:اونش به تو ربطی نداره!
جیمین:به من ربطی نداره؟تو معشوقه ی منی
(ات دستش و اورد بالا و محکم زد توی صورت جیمین)
جیمین:این کارت بدون جواب نمیمونه
این و گفت و از اتاق رفت بیرون
اخخخخخخخ دستم....هوفففف لعنتی میسوزههههه
اشک های ات جاری شد و روی گونه هاش ریخت
چی میشد الان اینجا نبودممممم
چی میشد منم مثل بقیه به کوک میرسیدم و باهاش ازدواج میکردم؟
اههههههه چرا عاشق شدی لعنتیییییییی....!
گناه من چی بود که عاشق شدم؟؟؟
مگه چیکار کردمممم
من قبلش یک زندگی معمولی داشتم...
من همون زندگی رو میخواممممم....همون زندگی رووووو!
#part82
"ویو ات"
هوفففق لعنتی....کاشکی انقدر این اتاق ساکت نبود...اینجوری کلی فکر با خودم میکنم
صدای باز کردن کلید قفل در اومد و جیمن اومد تو
جیمین:چطوری ات؟
(چسب رو از روی دهن ات محکم کند...جوری که کنار لبش پر از خون شد)
جیمین:او...درد داشت؟هه
ات:دهن کثیفت رو ببند عوضی
جیمین:اومممم بلبل زبون هم که شدی؟
ات:هه تازه کجاشو دیدی؟
جیمین دست ات رو باز کرد
جیمین:دستت رو بده!
ات:نمیخوام!
جیمین:نمیخوای؟
(دست ات رو گرفت و اورد بالا...چنگال هاش دراومد و یک خراش عمیق روی دستش ایجاد کرد...ات از دستش کلی خون اومد ولی نمیخواست جلوی اون اشغال کم بیاره...!)
جیمین:امیدوارم دیگه انقدر زر زر نکنی
ات:....
جیمین:خب...چه خبر از اون عشق عوضیت؟هه...نیومد دنبالت نه؟
ات:دهنت و ببند اشغاللللل
جیمین:اذیت میشی؟یا نمیخوای باور کنی؟
ات:اونش به تو ربطی نداره!
جیمین:به من ربطی نداره؟تو معشوقه ی منی
(ات دستش و اورد بالا و محکم زد توی صورت جیمین)
جیمین:این کارت بدون جواب نمیمونه
این و گفت و از اتاق رفت بیرون
اخخخخخخخ دستم....هوفففف لعنتی میسوزههههه
اشک های ات جاری شد و روی گونه هاش ریخت
چی میشد الان اینجا نبودممممم
چی میشد منم مثل بقیه به کوک میرسیدم و باهاش ازدواج میکردم؟
اههههههه چرا عاشق شدی لعنتیییییییی....!
گناه من چی بود که عاشق شدم؟؟؟
مگه چیکار کردمممم
من قبلش یک زندگی معمولی داشتم...
من همون زندگی رو میخواممممم....همون زندگی رووووو!
۶.۲k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.