پارت پنجاه
پارت پنجاه
نیما : ملینا تو چی میگی
من نمیدونستم قضیه رو خب
من فکر میکردم اونم مثل بقیع لاشیا ازم جدا شد
توام مثل عادم توضیح بده ببینم چیشده
ملینا : پشت تلفن نمیشه
اگ یه ذره دوسش داری باید برگردی اینجا
نیما: میفهمین چقدر دوسش دارم
ملینا : عه گوشیو قطع کرد
آرام: اونم حق داره
ملینا: ولی فک کنم بیاد)
آرام: وا خداییش ؟
ملینا : من اونو میشناسم
آرام: وایی ینی میااد
ملینا : یه چیز بگم؟
آرام: بگوو
ملینا : تو با نیما رابطه داشتی؟
آرام: منظورت چیهه؟؟
ملینا: اومم چیز
آرام: هیوایی
ملینا: آره یا نه؟
آرام: اوممممم ارههه
ملینا : میدونستم
فقط خاستم امتحانت کنم ببینم راست میگی یا نه
آرام: وایی از کجا میدونستی؟؟
ملینا : نمیگمم
آرام: زهر مار بگو ببینم
ملینا : تو شمال 😂
آرام : خب
صبح لخت خوابیده بودین😂😂
آرام: خاک تو سرم
ملینا : از دست نیما
آرام : 😁😁
نیما : ملینا تو چی میگی
من نمیدونستم قضیه رو خب
من فکر میکردم اونم مثل بقیع لاشیا ازم جدا شد
توام مثل عادم توضیح بده ببینم چیشده
ملینا : پشت تلفن نمیشه
اگ یه ذره دوسش داری باید برگردی اینجا
نیما: میفهمین چقدر دوسش دارم
ملینا : عه گوشیو قطع کرد
آرام: اونم حق داره
ملینا: ولی فک کنم بیاد)
آرام: وا خداییش ؟
ملینا : من اونو میشناسم
آرام: وایی ینی میااد
ملینا : یه چیز بگم؟
آرام: بگوو
ملینا : تو با نیما رابطه داشتی؟
آرام: منظورت چیهه؟؟
ملینا: اومم چیز
آرام: هیوایی
ملینا: آره یا نه؟
آرام: اوممممم ارههه
ملینا : میدونستم
فقط خاستم امتحانت کنم ببینم راست میگی یا نه
آرام: وایی از کجا میدونستی؟؟
ملینا : نمیگمم
آرام: زهر مار بگو ببینم
ملینا : تو شمال 😂
آرام : خب
صبح لخت خوابیده بودین😂😂
آرام: خاک تو سرم
ملینا : از دست نیما
آرام : 😁😁
۴.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.