حدود ساعت ۳ بود که با صدای جیغ دخترم بیدار شدم بدو بدو به
حدود ساعت ۳ بود که با صدای جیغ دخترم بیدار شدم بدو بدو به سمت طبقه بالا رفتم اما تا در را باز کردم برق خونه رفت
وارد اتاق شدم وقتی به وسط اتاق رسیدم دوباره صدای جیغ دخترم را شنیدم اما این دفعه از پشت گوشم وقتی می خواستم برگردم و پشت سرم رو نگاه کنم چیزی مانع این کار میشد احساس کردم چیزی منو گرفته تا اینکه ناگهان برق اومد سریع برگشتم و دیدم که دخترم و همسرم از خنده داره غش میکنن همسرم با خنده با من گفت اگه برق و روشن نکرده بودم قطعا سکته رو میزدی دخترم که از شدت خنده نمیتونست حرف بزنه عرق روی صورتم رو پاک کردم منم شروع به خندیدن کردم بعد از کلی خندیدن دخترم خوابید و منو همسرم هم بیش هم خوابیدیم صبح تو راه رفتن به شرکت بودم که یادم اومد همسر و دختر من ۱ هفتهس تصادف کردنو تو اون تصادف جونشونو از دست دادن
وارد اتاق شدم وقتی به وسط اتاق رسیدم دوباره صدای جیغ دخترم را شنیدم اما این دفعه از پشت گوشم وقتی می خواستم برگردم و پشت سرم رو نگاه کنم چیزی مانع این کار میشد احساس کردم چیزی منو گرفته تا اینکه ناگهان برق اومد سریع برگشتم و دیدم که دخترم و همسرم از خنده داره غش میکنن همسرم با خنده با من گفت اگه برق و روشن نکرده بودم قطعا سکته رو میزدی دخترم که از شدت خنده نمیتونست حرف بزنه عرق روی صورتم رو پاک کردم منم شروع به خندیدن کردم بعد از کلی خندیدن دخترم خوابید و منو همسرم هم بیش هم خوابیدیم صبح تو راه رفتن به شرکت بودم که یادم اومد همسر و دختر من ۱ هفتهس تصادف کردنو تو اون تصادف جونشونو از دست دادن
۱.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.