لیچا..پارت۷
لیا:سلام
توانا:خوش اومدی.چطور بود
لیا:بد نبود
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
چاعان:سلام
یاعیز:خوش امدی داداشمم
چاعان:ممنون
یاعیز:کشتی هات غرق شدن.چی شده؟
چاعان:هیچ. من برم بخوابم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لیا:توانا من میرم اتاق
توانا باش گلم برو
لیا:رفتم اتاق.الان واقعا ناراحت بودم یا این چه حسی بود که داشتم رو نمیدونم.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
توانا:رفتم که به لیا شب بخیر بگم که..
لیا:توانا تو این شماره رو میشناسی؟
هی زنگ میزنه بهم.
توانا:نه !!
لیا:تلفن برداشتم:......با چیز ای که شنیدم جدی جدی مخم سوت کشید
توانا: کی بود
توانا:لیا چیزی شده؟لیا؟
لیا:چشام پر اشک شد
توانا:بگو چشدههه
لیا:.....
توانا:خوش اومدی.چطور بود
لیا:بد نبود
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
چاعان:سلام
یاعیز:خوش امدی داداشمم
چاعان:ممنون
یاعیز:کشتی هات غرق شدن.چی شده؟
چاعان:هیچ. من برم بخوابم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لیا:توانا من میرم اتاق
توانا باش گلم برو
لیا:رفتم اتاق.الان واقعا ناراحت بودم یا این چه حسی بود که داشتم رو نمیدونم.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
توانا:رفتم که به لیا شب بخیر بگم که..
لیا:توانا تو این شماره رو میشناسی؟
هی زنگ میزنه بهم.
توانا:نه !!
لیا:تلفن برداشتم:......با چیز ای که شنیدم جدی جدی مخم سوت کشید
توانا: کی بود
توانا:لیا چیزی شده؟لیا؟
لیا:چشام پر اشک شد
توانا:بگو چشدههه
لیا:.....
۱.۱k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.