*scenario*
وقتی عضو هشتمی و تازه باهات آشنا شدن:
«وقتی عضو هشتمی و تازه باهات آشنا شدن»
نامجون: *با دیدنت انگشت هاش رو به هم گره میزنه و نفسشو بیرون میده* خب..ا.ت تویی؟ *دم عمیقی میگیره و با نگاه حیرت زدش نگات میکنه* خب خوشبختم که تورو توی گروهمون دارم! ا.ت شی!
جین:*به. محض دیدنت زبونشو روی لبش میکشه و با پاهاش ضرب ریزی درست میکنه* -خودتو معرفی میکنی-
*دستشو سمتت دراز میکنه و ادای احترام میکنه* خوشبختم از آشنایت.. ولی ا.ت..خوشگل....خوشگلم نه؟
یونگی:*صدای ذهنش توی افکارش پیچید:ه.. هی! خیلی خوشگله!*
*نزدیکت میشه و شاهزاده وار ادای احترام میکنه، موهاشو بالا میده و بهت زل میزنه* هوم...رپ بلدی؟ -وکالم بهتره! *با چشم های مشکیش بهت خیره میشه*اوکی من رپ میکنم تو وکال بخون..صداتو دوست دارم ولی برای خودم!
هوسوکی:* از ماشین پیاده میشی تا به محل قرار بری، از پشت شیشه نگات میکنه*نام.. نامجون..اون ا.تس؟ *اوه کشیده ایی بین لباش میاره و با لبخند به اومدنت نگاه میکنه*
-وارد کافه میشی و با لبخند به میزشون نزدیک میشی- *زودتر از همه از صندلی بلند میشه و لبخندشو بهت تحویل میده..صندلی نزدیک خودش رو برات کنار میکشه* بشین هانی... چیز..خانم ا.ت! -میشینی روی صندلی-* سرشو کمی کج میکنه و بهت خیره میشه و تمام تایم به تو توجه میکنه* ا.ت صدات...به قدری قشنگه..که باعث میشه نخوام به هیچ چیز دیگه ایی گوش کنم!
مکنه لاین پارت بعد
«وقتی عضو هشتمی و تازه باهات آشنا شدن»
نامجون: *با دیدنت انگشت هاش رو به هم گره میزنه و نفسشو بیرون میده* خب..ا.ت تویی؟ *دم عمیقی میگیره و با نگاه حیرت زدش نگات میکنه* خب خوشبختم که تورو توی گروهمون دارم! ا.ت شی!
جین:*به. محض دیدنت زبونشو روی لبش میکشه و با پاهاش ضرب ریزی درست میکنه* -خودتو معرفی میکنی-
*دستشو سمتت دراز میکنه و ادای احترام میکنه* خوشبختم از آشنایت.. ولی ا.ت..خوشگل....خوشگلم نه؟
یونگی:*صدای ذهنش توی افکارش پیچید:ه.. هی! خیلی خوشگله!*
*نزدیکت میشه و شاهزاده وار ادای احترام میکنه، موهاشو بالا میده و بهت زل میزنه* هوم...رپ بلدی؟ -وکالم بهتره! *با چشم های مشکیش بهت خیره میشه*اوکی من رپ میکنم تو وکال بخون..صداتو دوست دارم ولی برای خودم!
هوسوکی:* از ماشین پیاده میشی تا به محل قرار بری، از پشت شیشه نگات میکنه*نام.. نامجون..اون ا.تس؟ *اوه کشیده ایی بین لباش میاره و با لبخند به اومدنت نگاه میکنه*
-وارد کافه میشی و با لبخند به میزشون نزدیک میشی- *زودتر از همه از صندلی بلند میشه و لبخندشو بهت تحویل میده..صندلی نزدیک خودش رو برات کنار میکشه* بشین هانی... چیز..خانم ا.ت! -میشینی روی صندلی-* سرشو کمی کج میکنه و بهت خیره میشه و تمام تایم به تو توجه میکنه* ا.ت صدات...به قدری قشنگه..که باعث میشه نخوام به هیچ چیز دیگه ایی گوش کنم!
مکنه لاین پارت بعد
۱۵.۵k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.