آنتی bts 💚پــارت۲۲💚 کپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دکتر کیم لبخندی زد...............
دکتر کیم: درسته ایشونو استادم جراحی کرده بودن و استادم گفتن که من مراقبشون باشم.
نامجون: مشکلی برای استادتون پیش اومده؟
دکتر کیم: خیر سر ایشون خیلی شلوغه و تقریبا هر روز در اتاق عمل هستن و معمولا من بعد از جراحی های استادم به مریضاشون رسیدگی میکنم.
به نظر میومد نامجون قانع نشده بود. باید جمعش کنم..........
ــ خب اوکیه میتونید الان شوگا را معاینه کنید.
دکتر کیم: ممنون.
اومد جلو و شروع کرد به معاینه کردن شوگا و چن سوال از شوگا درمورد اینکه درد داره یا نه و اینطور سوالا. خداراشکر هیچ مشکلی نداشت...............
دکتر کیم: با اجازه من میرم. هر وقت کاری داشتید میتونید پرستارا رو خبر کنید.
ــ بله ممنون.
شوگا یجوری دکتره رو نگاه میکرد. انگار میشناختش..............
هوپی: خب پس ما رو یادت نمیاد آقا شوگا هااا؟!
وی: این ما رو یادش نمیاد. بهترین راهه که از اکیپ بندازیمش بیرون.
جیمین: اذیتش نکنید حالش خوب نیست.
شوگا: نامجون اون دکتره برات آشنا نبود؟
نامجون: آره آشنا بود ولی نمیدونم کجا دیدمش.
شوگا: منم.
وی: چشمای پدرمون پاکه. جز مامان هیچ کسو نمیبینه.
باز این شروع کردددد.......
ــ وییییییییییییی..
وی: جانم مادرم.
ــ میخوای تو همین بیمارستان قتل انجام بدممممم؟!!!
وی: این حرفو نزن مامان جون. بهشت زیر پای مادران است.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
بچهها پارتای بعدی را پس فردا خواهم گذاشت..
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💚
#آنتی_bts
دکتر کیم لبخندی زد...............
دکتر کیم: درسته ایشونو استادم جراحی کرده بودن و استادم گفتن که من مراقبشون باشم.
نامجون: مشکلی برای استادتون پیش اومده؟
دکتر کیم: خیر سر ایشون خیلی شلوغه و تقریبا هر روز در اتاق عمل هستن و معمولا من بعد از جراحی های استادم به مریضاشون رسیدگی میکنم.
به نظر میومد نامجون قانع نشده بود. باید جمعش کنم..........
ــ خب اوکیه میتونید الان شوگا را معاینه کنید.
دکتر کیم: ممنون.
اومد جلو و شروع کرد به معاینه کردن شوگا و چن سوال از شوگا درمورد اینکه درد داره یا نه و اینطور سوالا. خداراشکر هیچ مشکلی نداشت...............
دکتر کیم: با اجازه من میرم. هر وقت کاری داشتید میتونید پرستارا رو خبر کنید.
ــ بله ممنون.
شوگا یجوری دکتره رو نگاه میکرد. انگار میشناختش..............
هوپی: خب پس ما رو یادت نمیاد آقا شوگا هااا؟!
وی: این ما رو یادش نمیاد. بهترین راهه که از اکیپ بندازیمش بیرون.
جیمین: اذیتش نکنید حالش خوب نیست.
شوگا: نامجون اون دکتره برات آشنا نبود؟
نامجون: آره آشنا بود ولی نمیدونم کجا دیدمش.
شوگا: منم.
وی: چشمای پدرمون پاکه. جز مامان هیچ کسو نمیبینه.
باز این شروع کردددد.......
ــ وییییییییییییی..
وی: جانم مادرم.
ــ میخوای تو همین بیمارستان قتل انجام بدممممم؟!!!
وی: این حرفو نزن مامان جون. بهشت زیر پای مادران است.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
بچهها پارتای بعدی را پس فردا خواهم گذاشت..
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💚
#آنتی_bts
۹.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.