پارتی
تو به پارتی دعوت شده بودی که فقط خودت قصد داشتی بری و هیچ کدوم از دوستات قرار نبود باهات بیان..
وارد پارتی که شدی سعی کردی به تنها بودنت توجه نکنی و بجاش با خوردن یه نوشیدنی سرحال بشی
مشغول ور رفتن با لیوانت بودی که یکی از همون پسرایی موقع ورود به اینجا دیده بودی به سمت اومد
نفس عمیقی کشیدی و سوالی که زهنتو درگیر کرده بود رو پرسیدی
کانیا"چرا کسای که اینجان شبیه خونا اشامن فقط من این وسط شبیه دلقکم"
جونگ کوک پوزخندی بهت زد و کمی به سمتت خم شد وقتی صداشو شنیدی تازه فهمیدی چه قلطی کردی و باید به حرف دوستات گوش میدادی
جونگ کوک " شاید چون تو تنها انسان این پارتی ای!!
وارد پارتی که شدی سعی کردی به تنها بودنت توجه نکنی و بجاش با خوردن یه نوشیدنی سرحال بشی
مشغول ور رفتن با لیوانت بودی که یکی از همون پسرایی موقع ورود به اینجا دیده بودی به سمت اومد
نفس عمیقی کشیدی و سوالی که زهنتو درگیر کرده بود رو پرسیدی
کانیا"چرا کسای که اینجان شبیه خونا اشامن فقط من این وسط شبیه دلقکم"
جونگ کوک پوزخندی بهت زد و کمی به سمتت خم شد وقتی صداشو شنیدی تازه فهمیدی چه قلطی کردی و باید به حرف دوستات گوش میدادی
جونگ کوک " شاید چون تو تنها انسان این پارتی ای!!
۶.۷k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.