فیک『شیطان』
فیک『شیطان』
پارت ۳۱
ویو کوک
ا.ت انقدر کیوت شده بود که دلم می خواست فقط فقط یک بار دیگه بیدار شه
رفتم کنارش نشستم و اروم بلندش کردم و یک قاشق از سوپ رو برداشتم و فوت کردم و اروم ریختم تو دهنش که بخوره دیگه اخرای سوپ بود که اونم دادم تموم شد به اجوما دادم ظرف رو ببره پایین و ا.ت رو دوباره خوابوندم
یه گشت توی اتاقش زدم اتاقش واقعا قشنگ بود نه به خودش که سرد و دارم بود نه به اتاقش
خواستم یکم فضولی کنم پس رفتم سمت کمدش درش رو باز کردم با چیزی که دیدم خندم گرفت ا.ت کل لباساش کیوت بود
ولی پس اون لباس های دارم و گران رو از کجا می اورد؟؟؟
رفتم سر اون یکی کمدش دیدم لباسای خفنش این وره ولی لباسای کیوت بیشتر بود حتی لباس های راحتی هم توی لباس های دارک نداشت
(چه دقتی واووووو)
یه لحظه که دقت کردم دیدم یه پرده زده به دیوار اتاقش تا دادنش کنار تموم عکس های کیوتش تمام نقاشی هاش و..... روی دیوار بود
اون دختری سرد نبود اون دختری احساساتی پشت نقاب بود ا.ت با اونی که به بقیه نشون داده بود همه رو فریب داده بود
خب اینم از این
خیلی سوس ماستی نشده؟
فقط کامنت بزارید
حمایت یادتون نره
دوستون دالم
پارت ۳۱
ویو کوک
ا.ت انقدر کیوت شده بود که دلم می خواست فقط فقط یک بار دیگه بیدار شه
رفتم کنارش نشستم و اروم بلندش کردم و یک قاشق از سوپ رو برداشتم و فوت کردم و اروم ریختم تو دهنش که بخوره دیگه اخرای سوپ بود که اونم دادم تموم شد به اجوما دادم ظرف رو ببره پایین و ا.ت رو دوباره خوابوندم
یه گشت توی اتاقش زدم اتاقش واقعا قشنگ بود نه به خودش که سرد و دارم بود نه به اتاقش
خواستم یکم فضولی کنم پس رفتم سمت کمدش درش رو باز کردم با چیزی که دیدم خندم گرفت ا.ت کل لباساش کیوت بود
ولی پس اون لباس های دارم و گران رو از کجا می اورد؟؟؟
رفتم سر اون یکی کمدش دیدم لباسای خفنش این وره ولی لباسای کیوت بیشتر بود حتی لباس های راحتی هم توی لباس های دارک نداشت
(چه دقتی واووووو)
یه لحظه که دقت کردم دیدم یه پرده زده به دیوار اتاقش تا دادنش کنار تموم عکس های کیوتش تمام نقاشی هاش و..... روی دیوار بود
اون دختری سرد نبود اون دختری احساساتی پشت نقاب بود ا.ت با اونی که به بقیه نشون داده بود همه رو فریب داده بود
خب اینم از این
خیلی سوس ماستی نشده؟
فقط کامنت بزارید
حمایت یادتون نره
دوستون دالم
۶.۳k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.