*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:²⁷
دکتر: همراه یون ا.ت..؟
(همه با شتاب به سمت دکتر رفتن)
کوک: چی شد دکتر ؟؟(نگران)
دکتر: عمل هنوز ادامه داره وضعیت بیمار بسیار وخیمه و خون زیادی از دست داده ما براش خون تهیه می کنیم اما شما باید خودتونو برای هر شرایطی اماده کنید.. متاسفم..
(دکتر رفت توی اتاق عمل و کوکی موند که به در زل میزد و اشکاش مزاحم صورتش میشدن نمیتونست تمرکز کنه الان فقط بغل دختر کوچولوشو میخواست که فقط با ²² سال سن داره توی اتاق عمل جون میده اما باید ²¹ سال باشه ؟ نه چون امروز تولدش بود )
جیهوپ: کوک خوبی؟
کوک: همونطور که به در زل زده بود با گریه گفت: اگه چیزیش بشه هیچ وقت هیچ وقت خودمو نمیبخشم...
(ساعت ⁸:¹² دقیقه صبح)
دکتر: همراه یون ا.ت؟
(و جونگ کوکی که هنوزم به در اتاق عمل زل زده بود با لبای خشکش لب زد)
کوک: دکتر چی شد؟ ات چطوره..!؟؟؟؟
دکتر: متاسفم اما بیمار توی کماست چون به سرش ضربه خورده...
کوک:چیییی؟
......
(یک ماه بعد)
Part:²⁷
دکتر: همراه یون ا.ت..؟
(همه با شتاب به سمت دکتر رفتن)
کوک: چی شد دکتر ؟؟(نگران)
دکتر: عمل هنوز ادامه داره وضعیت بیمار بسیار وخیمه و خون زیادی از دست داده ما براش خون تهیه می کنیم اما شما باید خودتونو برای هر شرایطی اماده کنید.. متاسفم..
(دکتر رفت توی اتاق عمل و کوکی موند که به در زل میزد و اشکاش مزاحم صورتش میشدن نمیتونست تمرکز کنه الان فقط بغل دختر کوچولوشو میخواست که فقط با ²² سال سن داره توی اتاق عمل جون میده اما باید ²¹ سال باشه ؟ نه چون امروز تولدش بود )
جیهوپ: کوک خوبی؟
کوک: همونطور که به در زل زده بود با گریه گفت: اگه چیزیش بشه هیچ وقت هیچ وقت خودمو نمیبخشم...
(ساعت ⁸:¹² دقیقه صبح)
دکتر: همراه یون ا.ت؟
(و جونگ کوکی که هنوزم به در اتاق عمل زل زده بود با لبای خشکش لب زد)
کوک: دکتر چی شد؟ ات چطوره..!؟؟؟؟
دکتر: متاسفم اما بیمار توی کماست چون به سرش ضربه خورده...
کوک:چیییی؟
......
(یک ماه بعد)
۲۶۲
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.