انتقام پارت 3
بعد از کلی قربون صدقه و تشکرو......... اینا رفتم که اتاق پیش مینا بخوابم
باخودم فکر میکردم من همش 12 سال سن دارم چجوری می خوام انتقام بگیرم ولی اعتماد بنفس
زیادی داشتم یهو یاد مسخره کردن های مامان و بابام و کتک زدن و سرزنش کردشون افتادم
یه قطره اشک از چشام اومد پایین🥲
من چقدر سینا رو دوست داشتم عاشقش بودم ولی صبر کنید خانواده ی......... ( خودتون یه فامیلایی در نظر بگیرین) یه انتقامی ازتون بگیرم که جلوم زانو بزنین
مینا در اتاق و باز کرد و با یک لیوان آب اومد کنارم دراز کشید گفت اونجا ادامه تحصیل بده باشه
ات:باشه حاضرم هرکاری بخاطر تو کنم 🌹
مینا:بخواب عزیزم شب پرستارت بخیر
ات: بالبخند جواب دادم همچنین مینا جونم 🥰
بازم میگم ادمین گشادیتون هستم 😁( دیگه خوابیدن و ات با مینا رفت فرودگاه با اسم و شخصیت جدید )
محکم پریدم بغل مینا و بوس آبدارش کردم( از لپ 😑)
و کلی خداحافظی رفتم
توی هواپیما نشستم تیپم عالی بود دیدم یه دختره نشست کنارم
دختره: سلام ببخشید من کسی رو ندارم میشه باشما صحبت کنم و باهم دوست شیم
ات: بالبخند گفتم باشه عزیزم
دختره:من لیسا هستم یه دختر ایرانی کره ای( فک کنم توی معرفی شخصیت ها اشتباه گفتم درستش این هست😁)
ات:خوشبختم ات هستم
(این دوتا تا فرود هواپیما کلی باهم حرف زدن از بدبختیا شون درداشون و....... کلی هم صمیمی شدن و تصمیم گرفتن باهم زندگی کنن دوستان توی پارت های جلوتر متوجه میشین حرفاشون چی بود،)
ویو ات
وایییییی خدا چقدر این کره قشنگه عاشق کره شدم لیسا 😶
لیسا:دختر آرامش خودتو حفظ کن 😐
خب دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه 😃
پارت های بعد شگفت انگیز تره 😎😎
لایک و کامنت یادت نره 😉
درباره هزره( برعکس)
بودن انیسا در ایران بگم اون شب یه لباس خیلی باز پوسیده بود که با اینکه بچه بود خط شهنیس( برعکس ) دیده میشد 😔
بابابای
باخودم فکر میکردم من همش 12 سال سن دارم چجوری می خوام انتقام بگیرم ولی اعتماد بنفس
زیادی داشتم یهو یاد مسخره کردن های مامان و بابام و کتک زدن و سرزنش کردشون افتادم
یه قطره اشک از چشام اومد پایین🥲
من چقدر سینا رو دوست داشتم عاشقش بودم ولی صبر کنید خانواده ی......... ( خودتون یه فامیلایی در نظر بگیرین) یه انتقامی ازتون بگیرم که جلوم زانو بزنین
مینا در اتاق و باز کرد و با یک لیوان آب اومد کنارم دراز کشید گفت اونجا ادامه تحصیل بده باشه
ات:باشه حاضرم هرکاری بخاطر تو کنم 🌹
مینا:بخواب عزیزم شب پرستارت بخیر
ات: بالبخند جواب دادم همچنین مینا جونم 🥰
بازم میگم ادمین گشادیتون هستم 😁( دیگه خوابیدن و ات با مینا رفت فرودگاه با اسم و شخصیت جدید )
محکم پریدم بغل مینا و بوس آبدارش کردم( از لپ 😑)
و کلی خداحافظی رفتم
توی هواپیما نشستم تیپم عالی بود دیدم یه دختره نشست کنارم
دختره: سلام ببخشید من کسی رو ندارم میشه باشما صحبت کنم و باهم دوست شیم
ات: بالبخند گفتم باشه عزیزم
دختره:من لیسا هستم یه دختر ایرانی کره ای( فک کنم توی معرفی شخصیت ها اشتباه گفتم درستش این هست😁)
ات:خوشبختم ات هستم
(این دوتا تا فرود هواپیما کلی باهم حرف زدن از بدبختیا شون درداشون و....... کلی هم صمیمی شدن و تصمیم گرفتن باهم زندگی کنن دوستان توی پارت های جلوتر متوجه میشین حرفاشون چی بود،)
ویو ات
وایییییی خدا چقدر این کره قشنگه عاشق کره شدم لیسا 😶
لیسا:دختر آرامش خودتو حفظ کن 😐
خب دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه 😃
پارت های بعد شگفت انگیز تره 😎😎
لایک و کامنت یادت نره 😉
درباره هزره( برعکس)
بودن انیسا در ایران بگم اون شب یه لباس خیلی باز پوسیده بود که با اینکه بچه بود خط شهنیس( برعکس ) دیده میشد 😔
بابابای
۷.۰k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.