وانشات
امیدوارم خوشتون بیاد.🙃🙂
کارکتر:گوجو
شما:هیما
رابطه:دوست دخترشی
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
هیما:برا چی اینکارو کردی؟
گوجو:چون خطرناک بود.
هیما:اصلا خطرناک نبود،گوجو اون ماموریت خیلی برام مهم بود.
گوجو:اینکه برات مهم بوده یا نه مهم نیست،مهم اینه که خطرناک بود.
عصبانی شدین و از اتاق گوجو اومدین بیرون.
روی پله های دبیرستان نشستینو به عالم و آدم فحش میدادین.
یه پلاستیک که توش دوتا کیک و آبمیوه بود از آسمون افتاد روی پاتون.
گوجو:صبحونه نخوردم،تو خوردی؟
هیما:یه وقت نپوکی؟
گوجو:نه نگران نباش،نمی پوکم.
هیما:چرا معموریت منو برداشتی؟
گوجو:چون خطرناک بود و ممکن بود اسیب بببینی،چون نمیخواستم اسیب ببینی،چون در بدترین شرایط نمیخواستم از دستت بدم.
هیما:همیشه همینو میگی.
و خواستی بلند شی که دسستتو گرفت و نشوندت،بعد کشوندت سمت خودش.
گوجو:چون همیشه همینه.
و کیک و آبمیوه تونو سمتتون گرفت.
شما که دیگه آروم بودین و همچنین گرسنه.
پس خوراکیارو ازش گرفتین.
هیما:ممنون ولی خواهشا،لطفا دفعه بعد حداقل بهم اطلاع بده.
گوجو:چشم.
و یه لبخند گرم چاشنی کیکتون کرد.
کارکتر:گوجو
شما:هیما
رابطه:دوست دخترشی
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
هیما:برا چی اینکارو کردی؟
گوجو:چون خطرناک بود.
هیما:اصلا خطرناک نبود،گوجو اون ماموریت خیلی برام مهم بود.
گوجو:اینکه برات مهم بوده یا نه مهم نیست،مهم اینه که خطرناک بود.
عصبانی شدین و از اتاق گوجو اومدین بیرون.
روی پله های دبیرستان نشستینو به عالم و آدم فحش میدادین.
یه پلاستیک که توش دوتا کیک و آبمیوه بود از آسمون افتاد روی پاتون.
گوجو:صبحونه نخوردم،تو خوردی؟
هیما:یه وقت نپوکی؟
گوجو:نه نگران نباش،نمی پوکم.
هیما:چرا معموریت منو برداشتی؟
گوجو:چون خطرناک بود و ممکن بود اسیب بببینی،چون نمیخواستم اسیب ببینی،چون در بدترین شرایط نمیخواستم از دستت بدم.
هیما:همیشه همینو میگی.
و خواستی بلند شی که دسستتو گرفت و نشوندت،بعد کشوندت سمت خودش.
گوجو:چون همیشه همینه.
و کیک و آبمیوه تونو سمتتون گرفت.
شما که دیگه آروم بودین و همچنین گرسنه.
پس خوراکیارو ازش گرفتین.
هیما:ممنون ولی خواهشا،لطفا دفعه بعد حداقل بهم اطلاع بده.
گوجو:چشم.
و یه لبخند گرم چاشنی کیکتون کرد.
۳.۴k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.