وانشات جیمین پارت ۵
ات ویو:
تو بغل جیمین غرق در خواب بودم که صدای جیغ کسی از خواب پروندم اخخخ لعنت به خرمگس معرکه از توبغل جیمین آروم اومدم
بیرون رفتم سمت سرویس بهداشتی خودمو تو آیینه دیدم صورتم برق میزد و همچنین لبام پفکی شده بود کمی تو آیینه به خودم نگاه کردم و قطره اشکی از چشمام پایین اومد بلاخره ب
دنیای دخترونه ام خداحافظی کردم و بعد سریع اشکمو پاک کردم تا جیمین نبینه نگران بشه و موهامو ریختم رو س.ی.ن.ه.ا.م و کارای لازمه رو انجام دادم و اومدم بیرون دیدم جیمین به تاج
تخت تکیه داده و رو به من کرد و گفت:بیب،بیا اینجا ببینمت.رفتم به پشت تو بغلش نشستم و آروم بوسه ای از پشت سرم به لاله ی گوشم زد و
گفت :تو فقط مال منی فقط مال منی جز من کسی حق نداره بهت نگاه کنه یا ازت لذت ببره تو
متعلق به پارک جیمینی .ات:جیمین منم در مورد تو همینجوریم
ادمین :این دو تو حال خودشون غرق بودن که
ویو جیمین :
یکی از نگهبانا بدون در زدن وارد اتاقمون شد و ات رو دیو خون جلو چشمامو کرفتو ات رو آروم از
تو بغلم در آوردم و بعد گذاشتم سر تخت و آروم خوابوندمش و پیشونی شود ب.و.س.ی.د.م و
بلند شدم لباسامو پوشیدم برگشتم ملافه رو انداختم روش و رفتم بیرون از اتاقمون و نگهبانه تا اومد جلو بیاد جیمین یکی خالی کردی تومخشو
به جنازشم رحم نکردم و تیکهتیکش کردم آخه بدن ات مال منه و فقط من باید ببینمش ...........
بابای تا پارت بعد من خوابم میاد نمیفهمم چی مینویسم خخخخ🤭
تو بغل جیمین غرق در خواب بودم که صدای جیغ کسی از خواب پروندم اخخخ لعنت به خرمگس معرکه از توبغل جیمین آروم اومدم
بیرون رفتم سمت سرویس بهداشتی خودمو تو آیینه دیدم صورتم برق میزد و همچنین لبام پفکی شده بود کمی تو آیینه به خودم نگاه کردم و قطره اشکی از چشمام پایین اومد بلاخره ب
دنیای دخترونه ام خداحافظی کردم و بعد سریع اشکمو پاک کردم تا جیمین نبینه نگران بشه و موهامو ریختم رو س.ی.ن.ه.ا.م و کارای لازمه رو انجام دادم و اومدم بیرون دیدم جیمین به تاج
تخت تکیه داده و رو به من کرد و گفت:بیب،بیا اینجا ببینمت.رفتم به پشت تو بغلش نشستم و آروم بوسه ای از پشت سرم به لاله ی گوشم زد و
گفت :تو فقط مال منی فقط مال منی جز من کسی حق نداره بهت نگاه کنه یا ازت لذت ببره تو
متعلق به پارک جیمینی .ات:جیمین منم در مورد تو همینجوریم
ادمین :این دو تو حال خودشون غرق بودن که
ویو جیمین :
یکی از نگهبانا بدون در زدن وارد اتاقمون شد و ات رو دیو خون جلو چشمامو کرفتو ات رو آروم از
تو بغلم در آوردم و بعد گذاشتم سر تخت و آروم خوابوندمش و پیشونی شود ب.و.س.ی.د.م و
بلند شدم لباسامو پوشیدم برگشتم ملافه رو انداختم روش و رفتم بیرون از اتاقمون و نگهبانه تا اومد جلو بیاد جیمین یکی خالی کردی تومخشو
به جنازشم رحم نکردم و تیکهتیکش کردم آخه بدن ات مال منه و فقط من باید ببینمش ...........
بابای تا پارت بعد من خوابم میاد نمیفهمم چی مینویسم خخخخ🤭
۲.۱k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.