P21
یونجی اینو گفت که کوک اسلحشو پایین آورد
یونجی:افرین
کوک داشت از حرص و عصبانیت جر میخورد روی صندلیش نشست و یونجی هم روی صندلی نشست همه پرونده هارو باز کردن بعضیا عکس خواهر برادرشون بعضیا پدر مادرشون و.... اما فقط نامجون توی اون پرونده عکس خودشو دید و با تعجب ب یونجی نگا کرد
یونجی:خب این پرونده هایی ک میبینید ک جلوی چشماتونه اطلاعات تا هفت جد تون توش هست
^:دقیقا شما از ما چی میخواید؟
یونجی:مشارکت
^:اما یه زن نمیتونه کارایی ک یه مرد انجام میده رو انجام بده
یونجی:(خنده از سر عصبانیت) باشه من نمیتونم اما دخترتون ک بیست سالشه چی اون میتونه شرکت پدرشو سر پا نگه داره یا نه
اون مرد دیگه حرفی نزد و یونجی ادامه داد
یونجی: اگه میخواید با من مشارکت کنید اول از همه باید یادتون باشه ک اگه چوب لای چرخم بزارید یا جاسوسی یا هر غلط دیگه ای عزیزاتون اول تاوان پس میدن بعد خودتون اما اگه بهم کمک کنید ب حرفم گوش بدین ماهی ۱۰۰ میلیون دلار بهتون میدم اما با این حال تصمیم باخودتونه یه کارت هایی توی اون پوشه ها هست اون شماره منه
همه پاشدن که برن کهههه...
بیا پایین
یکم دیگه
حالا رسیدی
که یونجی نامجون رو صدا زد ک وایسه
یونجی:اقای کیم نامجون شما میشه یه لحظه صبر کنید
نامجون:باشه
همه رفتن و فقط نگهبان ها موندن یونجی بهشون علامت داد ک برن اونا هم رفتن
یونجی:سریع میرم سر اصل مطلب میخوام قاتل های بابامو پیدا کنم و با دستای خودم بکشمشون و ب شما نیاز دارم
نامجون یه لحظه تعجب کرد و گفت مگه من چیکار میتونم بکنم یونجی زانو زد و اشکاش از چشماش جاری شد
یونجی:لطفا خواهش کمکم کن
نامجون باتردید قبول کرد و از اونجا رفتن کههههههههههه...........
شرطا
۱۰لایک
۲فالو
یونجی:افرین
کوک داشت از حرص و عصبانیت جر میخورد روی صندلیش نشست و یونجی هم روی صندلی نشست همه پرونده هارو باز کردن بعضیا عکس خواهر برادرشون بعضیا پدر مادرشون و.... اما فقط نامجون توی اون پرونده عکس خودشو دید و با تعجب ب یونجی نگا کرد
یونجی:خب این پرونده هایی ک میبینید ک جلوی چشماتونه اطلاعات تا هفت جد تون توش هست
^:دقیقا شما از ما چی میخواید؟
یونجی:مشارکت
^:اما یه زن نمیتونه کارایی ک یه مرد انجام میده رو انجام بده
یونجی:(خنده از سر عصبانیت) باشه من نمیتونم اما دخترتون ک بیست سالشه چی اون میتونه شرکت پدرشو سر پا نگه داره یا نه
اون مرد دیگه حرفی نزد و یونجی ادامه داد
یونجی: اگه میخواید با من مشارکت کنید اول از همه باید یادتون باشه ک اگه چوب لای چرخم بزارید یا جاسوسی یا هر غلط دیگه ای عزیزاتون اول تاوان پس میدن بعد خودتون اما اگه بهم کمک کنید ب حرفم گوش بدین ماهی ۱۰۰ میلیون دلار بهتون میدم اما با این حال تصمیم باخودتونه یه کارت هایی توی اون پوشه ها هست اون شماره منه
همه پاشدن که برن کهههه...
بیا پایین
یکم دیگه
حالا رسیدی
که یونجی نامجون رو صدا زد ک وایسه
یونجی:اقای کیم نامجون شما میشه یه لحظه صبر کنید
نامجون:باشه
همه رفتن و فقط نگهبان ها موندن یونجی بهشون علامت داد ک برن اونا هم رفتن
یونجی:سریع میرم سر اصل مطلب میخوام قاتل های بابامو پیدا کنم و با دستای خودم بکشمشون و ب شما نیاز دارم
نامجون یه لحظه تعجب کرد و گفت مگه من چیکار میتونم بکنم یونجی زانو زد و اشکاش از چشماش جاری شد
یونجی:لطفا خواهش کمکم کن
نامجون باتردید قبول کرد و از اونجا رفتن کههههههههههه...........
شرطا
۱۰لایک
۲فالو
۳.۵k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.